اهمیت هماهنگی تا آنجاست که می توان مدیریت را معادل هماهنگی دانست؛ سایر وظایف رئیس از قبیل برنامه ریزی، سازمان دهی و کنترل، خود از ابزارهای هماهنگی محسوب می شوند؛ پیش فرضی که در طرح موضوع مورد بحث نهفته، آن است که هماهنگی موجب وحدت گرایی و هم افزایی می شود. (1)
هماهنگی؛ به عقیده برخی از کارشناسان مدیریت، یکی از وظایف مدیران بلکه اساس مدیریت است، لذا امر هماهنگی در تشکیلات بسیار لازم می باشد چون یک واحد ممکن است از تأثیر فعالیت های خود بر دیگر واحدهای سازمان بی خبر باشد و خود را هدف نهایی مجموعه بداند در حالی که در یک سازمان همه واحدها مهم هستند و بر هم تأثیر می گذارند.
مونیMooney و رایلی Reialy هماهنگی را به عنوان نخستین اصل سازمان دهی می شناسند، و سایر اصول سازمان دهی را زیرشاخه ای از هماهنگی تلقی می کنند.
اگر در یک سازمان، هماهنگی کافی وجود نداشته باشد، ممکن است برخی از کارکنان فقط به جایگاهشان در واحد خود توجه کنند و نقش خود را در کل سازمان از یاد ببرند و ناخواسته هدف های کل سازمان را فدای هدف واحد خود نمایند.
هماهنگی فراتر از تمامی وظایف مدیریتی است؛ زیرا بدون هماهنگی، برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت و نظارت مقدور نیست؛(2) در واقع بدون هماهنگی، احتمال بروز تأخیر و اتلاف وقت در انجام دادن فعالیت ها، پروژه ها و برنامه ها افزایش می یابد و ممکن است سازمان با عجز و ناکامی مواجه شود. (3)
هر چه کار و ماموریت دارای ارزش بیشتری باشد، هماهنگی بین افراد نیز از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود برای نمونه در نبردها اگر رزمنده ای خودسرانه اقدام کند ممکن است منجر به نابودی سپاه و ناکامی در عملیات گردد، در یکی از جنگ ها سربازی خدمت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: ای رسول خدا، اجازه دهید به خطوط مشرکان یورش ببرم؛ پیغمبر اعظمصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «تأمّل کن تا هماهنگ با یکدیگر بر دشمن بتازید».(4) پس میزان هماهنگی مورد نیاز در سازمان به ماهیت وظیفه ها و ارتباط متقابلِ افرادی بستگی دارد که در واحدهای سازمانی وظایف مختلفی انجام می دهند؛ از سوی دیگر، اگر کارها قابل پیش بینی نباشد، به هماهنگی بیشتری نیاز است، امام علی علیه السلام در جنگ جَمل ابتدا دستور دادند که ترتیب و نظم صفوف را رعایت کنند؛ سپس بیرقِ جنگ را به محمد بن حنفیه سپردند و فرمودند: «پرچم را پیش ببر که عَلَمِ مبارزه باید پیشاپیش نیروها باشد؛ آنان که عقب ماندند بایست به تو بپیوندند و آن ها که جلوتر از تو در حرکت اند، باید برگردند و با تو همراهی کرده و هماهنگ باشند».(5)
1) ر.ک: مقاله «فرهنگ و استراتژی: ص 46».
2) مبانی سازمان: ص 219-221.
3) ر.ک: «مقاله هماهنگی».
4) «اجْلِسْ حَتَّی یحْمِلَ اصْحابُک» (المصنف: ج 5، ص 177).
5) «تَقَدَّمْ بِالرَّایةِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّایةَ أَمَامَ أَصْحَابِک فَکنْ مُتَقَدِّماً یلْحَقْک مَنْ خَلْفَک فَإِنْ کانَ لِمَنْ یتَقَدَّمُ مِنْ أَصْحَابِک جَوْلَةٌ رَجَعَ إِلَیک» (الجمل و النصرة: ص 359).