اولین گام آموزش، توسعه ی دانش مدیران است.
توسعه ی دانش مدیریت، به عنوان یکی از ابعاد بکارگماری در تأمین شرایط کار مناسب برای افراد سازمان و بهتر کردن محیط اشتغال در میان سطوح مدیریتی و کارکنان، بسیار اهمیت دارد.
آینده ی یک تشکیلات، بستگی زیادی به تعهد، تخصص و تدین مدیریت آن دارد؛ مدیران وظایف بنیادی را به منظور بقا و موفقیت سازمان انجام می دهند؛ آن ها به طور دائم به تصمیم گیری اساسی و حیاتی می پردازند؛ با این اوصاف اگر آنان از شایستگی های لازمِ علمی و روحانی برخوردار نباشند، رشد مجموعه متوقف می شود؛ بنابراین ضروری است که مسئولان اولاً به کمال معنوی خویش بپردازند و سپس از طریق برنامه های توسعه، دانش مدیریت خود را بالا ببرند و با آخرین پیشرفت ها و تغییرات و نتایج علمی مربوط، هماهنگ شوند تا بتوانند نیروی انسانی را در محیط پویای امروزی، اداره و هدایت کنند.
توسعه ی دانش مدیریت عبارت است از هر نوع کوششی در راه تکامل علم و معنویت که از طریق تهذیب نفس و بهره مند شدن از دانش های مربوطه و افزایش مهارت ها جهت بهبود عملکرد جاری و آینده صورت می گیرد؛ برنامه های پرورش مدیریت شامل رشد روحی و علمی و ارتقای شایستگی های مدیران و آماده کردن متخصصانِ متعهد برای تصدی پست های سازمانی می باشد؛ به گونه ای که مدیرِ مؤمن، عالِم ترین فرد در مجموعه ی مدیریتی خود بوده و از تمام عملیات افراد سازمان آگاهی و اطلاع داشته و مشرف بر امور آنان باشد، پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «هیچ امتی شخصی را به عنوان امیر و مدیر خود قرار نمی دهند که در میانشان از وی عالم تر وجود داشته باشد؛ جز آن که اوضاع و احوالشان روی به انحطاط و پستی گذارد».(1)
جامعه ای می تواند به سوی تکامل پیش رود که اداره کنندگان آن کاردان و مدبر باشند؛ هرگز نمی توان بدون وجود عالمان، سیاستمداران و برنامه ریزان آگاه و توانمند به توسعه ای مطلوب دست یافت؛ امروزه (با توجه به پیشرفت چشم گیر تحولات علمی خصوصاً در فضاهای مجازی) لازم است مدیران، اطلاعات کافی درباره ی آخرین یافته های پژوهشی داشته باشند؛ مسئولانِ ناآگاه و غیرخلاق امت و کشور را به سَمت تباهی سوق خواهند داد و عاقبت کار آن می گردد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «آن گاه که دانشمندی در جامعه نماند، توده خلق رؤسایی نادانی برای خویش انتخاب می کنند و سوالاتشان را از ایشان می پرسند و آنان هم از روی بی اطلاعی پاسخ می دهند؛ چنان که هم خود گمراه می شوند و هم مردم را به گمراهی می کشانند».(2)
1) «مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا قَطُّ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یزَلْ أَمْرُهُمْ یذْهَبُ سَفَالًا» (بحارالأنوار: ج10، ص 143).
2) «إِذَا لَمْ یبْقَ عَالِمٌ اتَّخَذَ النَّاسُ رُؤَسَاءَ جُهَّالاً فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَیرِ عِلْمٍ فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا» (همان: ج 2، ص110).