جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

راهبری اسلامی

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اگر یکی از وظایف راهبری را همان هدایت بدانیم حقیقت راهبری در ذات خداوند بوده که هم به صورت تکوینی و هم تشریعی موجودات را هدایت نموده؛ راهبری تکوینی حضرت حق در ذات کائنات نهفته است و آن ها را به سمت کمال از پیش تعیین شده رهنمون می سازد؛ «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آن چه را لازمه ی آفرینش او بوده، داده و سپس او را هدایت کرده است»،(1) همچون استعداد درخت شدن در بذری کوچک.

در مورد راهبری تشریعی نیز همه ی انبیا به فرمان الهی بشر را دعوت به توحید می کنند و راه کمال و هدایت را به وی نشان می دهند.

در نگاهی مدّبرانه به تاریخ راهبری در اسلام می توان ثابت کرد که راهبری دینی علاوه بر آن که مبادله گرا، تحویل گرا، فرهمند و آینده نگر می باشد، خدامحوری و حرکت در مسیر الهی از اصول اولیه ی آن است؛ در این تئوری، موفقیت راهبر با خدامداری در همه ی شرایط مساوی است.

در شیوه ی راهبران اسلامی همچون پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام، نه تنها صفاتی خاص همچون دانش بسیار، قدرت جسمی، تدبیر، بصیرت و…، رفتارهای شایسته همچون مهربانی، عدالت ورزی… و شرایط مؤثر راهبری همچون نحوه ی رفتار با فرادستان، فرودستان، همکاران و… در نظر گرفته شده؛ بلکه محور اصلی، الله بوده و مقوله های اخلاق، معنویت، صداقت و انسانیت حول این مدار توحیدی بیان می شود و همه سرنخ های راهبری به دست خداوند می باشد که به پیامبران نیز می گوید: «در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمی توانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می کند و او به راه یافتگان داناتر است».(2)

در منطق دین، خداوند مسیر راهبران را هموار می کند و پشتیبان آنان است و وعده فرموده: «کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آن ها می نماییم».(3)

قرار گرفتن راهبران حقیقی اسلامی در مدار رضایت خالق و هماهنگی با مخلوقات خداوند و شناخت نیازهای پیروان، بهترین و کارآمدترین شیوه ی مدیریت و راهبری می باشد؛ با بررسی آموزه های دینی، اعم از آیات و روایات، به موارد گوناگونی برمی خوریم که مؤید این موفقیت است.

«ابوسفیانِ آشنا با تمدن های زمان خویش وقتی در هنگام فتح مکه، از نزدیک، راهبری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دید، گفت: به خدا قسم من هم قیصر روم و دربار او و هم کاخ های پادشاهان ایران را دیده ام، ولی پیشوایی مانند این مرد که در میان مردم و اجتماع خود این چنین نفوذ داشته باشد ندیده ام».(4)

در اسلام، راهبری بر اساس سه محورِ «خداگرایی»، «وظیفه گرایی» و «خدمت به مردم» پایه ریزی گردیده؛ و توجه به انسان ها در نگرش اسلامی تنها به خاطر بالا بردن کارآیی و بهره وری نیست؛ در این بینش، افزایش کارآیی و در نتیجه افزونی رفاه و برخورداری کارکنان، وسیله ای برای تکامل، رشد و بلوغ فکری، انسانی و اخلاقی آنان است.

راهبری «خدامحور» به سبب اعتقاد به معاد، به انسان دیدی بلندمدت و عاقبت اندیش عطا می نماید؛ در حالی که تئوری های موجود غیردینی، دیدگاه کوتاه مدتی به افراد تلقین می کند که حداکثر بُرد آن از نظر زمانی، ممکن است از چندین سال فراتر نرود و پس از مدتی، یک تئوری و نظریه ی جدید جایگزین آن شود.

شیوه ی راهبری «خدامحور» هم کارآیی را افزایش می دهد، هم منجر به شکوفایی اخلاق و کمالات انسانی می شود و هم از بروز عواقب و پیامدهای نامطلوب برای فرد و جامعه جلوگیری می کند.

در منطق دین چنین راهبری باید دارای ویژگی ها و صفاتی خاص باشد تا بتواند بر طبق آئین و بنا به دستور اسلام حرکت کند.

کسی می تواند به معنای واقعی راهبر باشد که نه تنها دارای «توان سازمانی» است بلکه با «قدرت شخصی» خود در عمق وجود کارکنانش، نفوذ داشته و کارکنان نیز با اشتیاق و انگیزه در جهت اهداف سازمان قدم بردارند.

از اساسی ترین عوامل ایجاد «قدرت شخصی»، برخورداری از صفات مناسب و رفتار شایسته است؛ صفاتی همچون اخلاق نیکو، سعه ی صدر، شجاعت و توانمندی های علمی و فنی بر توانمندی فردی اشخاص می افزاید.

در آموزه های اسلامی، راهبری امری درونی و عرفانی بوده و مدیران، به سادگی به این مرحله نمی رسند، مگر آن که به خودسازی بپردازند و دستورالعمل های اخلاقی و دینی را در تمام زندگی فردی و اجتماعی یا سازمانی خود به کار گیرند؛ در غیر این صورت یک فرد ممکن است از نظر مدیریت مادی، مدیر کارآمدی باشد ولی راهبر شایسته ای نباشد.

رفتار راهبری عبارت از سبک و شیوه ی برخورد با زیردستان است؛ قرار گرفتن در مقام حامی، دادن حس حرمت نفس به زیردستان و استفاده از تصمیم گیری گروهی نمونه هایی از رفتار راهبران است؛ این گونه رفتارها از مهم ترین راه های نفوذ بر دیگران است.

در مکاتب مختلف مادی و الهی صفات مختلفی جزوء ویژگی های راهبر شمرده شده و حتی در پژوهش های جهانی، خصوصیات خاصی در میزان اثرگذار بودن راهبر مورد توجه قرار گرفته است که برخی از آن ها عبارتند از: «سن، قد، نژاد، جذابیت ظاهری، پختگی، وقار، اطمینان بخشی، استعداد سخنوری، هوش و ذکاوت، استطاعت برقراری رابطه با دیگران، آینده نگری، انعطاف پذیری، آزمودگی احساسات، درستی، صمیمیت، راستی، فصاحت گفتار، اعتماد به نفس و توانمندی انجام کار. (5)

برای بررسی این موضوع در اسلام، علاوه بر قرآن کریم از احادیث نیز استفاده شده است؛ نتایج این بررسی ها در کتابی چون نهج البلاغه نشان می دهد که از نظر امام علی علیه السلام: مهم ترین ویژگی های مدیران و راهبران عبارتند از: داشتن تقوای الهی و پرهیزگاری، برخوردار بودن از سابقه ی درخشان، سخاوت و بخشایش گری، فروتنی و استقامت در کارها.

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم سه ویژگیِ وَرع، حِلم و حُسن مدیریت را برای راهبر لازم دانسته و فرمودند: «امامت (و راهبری) جز برای کسی که سه خصلت در او باشد شایسته نیست: ورعی که او را از نافرمانی خدا بازدارد، حلمی که با داشتن آن بر خشم و غضب خویش غالب شود و ریاست خوب در قلمرو ولایت و سرپرستی خود تا جایی که برای مردم همچون پدری مهربان باشد».(6)

امام علی علیه السلام نیز صفاتی همچون بُخل، جهل، جفاکاری، بی عدالتی، رشوه گیری و تعطیل سنت را از موارد نهی شده در امر راهبری می شمارند؛ و بر ویژگی هایی مانند سخاوت، دانایی، خوش خویی، عدالت و اجرای سنت الهی در راهبران تاکید کرده و می فرمایند: «شما می دانید که حاکم بر نوامیس و جان و اموال و احکام نباید بُخل ورزد تا در گردآوری مال مسلمانان به نفع خود حریص گردد و نباید جاهل باشد تا با جهلش مردم را گمراه کند و نباید ستمکار باشد تا آنان را به ستم خود از حقوقشان محروم نماید و نباید در وحشت از دست به دست شدن دولت ها باشد تا قومی را بر قوم دیگر ترجیح دهد و نباید رشوه خوار در حکم و داوری باشد تا حقوق مردم را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبش توقف نماید و نباید تعطیل کننده سنّت پیامبر باشد تا به این سبب امّت را دچار هلاکت کند».(7) و نیز به این دو شرط توانایی و دانایی اشاره کرده و می فرمایند: «ای مردم، آن که تواناترین مردم به حکومت و داناترین آنان به امر خدا در کار حکومت است از همه به حکومت شایسته تر است»،(8) و باز قاطعیت در تصمیم را یکی از صفات برجسته ی پیامبران الهی که راهبران جامعه هستند، عنوان می کنند و می فرمایند: «خداوند سبحان، پیامبران و فرستاده های خود را در تصمیم ها دارای قدرت و قاطعیت قرار داد»،(9) و در پایان داشتن قلب اندیشمند و قدرت بیان و دل پرجرأت برای اجرای حق را برای راهبر و امام، ضروری دانسته و می فرمایند: «راهبر نیازمند سه چیز است: قلب بسیار اندیشمند، زبان بسیار گویا و دل پر جرأت و قاطع در برابر اجرای حق».(10)


1) سوره طه، آیه 50.

2) سوره قصص، آیه 56.

3) سوره عنکبوت، آیه 69.

4) امدادهای غیبی در زندگی بشر: ص 120-121.

5) ر.ک: «سازمان و مدیریت، تئوری اقتضا: ص 274».

6) «لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یمْلِک بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایةِ عَلَی مَنْ یلِی حَتَّی یکونَ لَهُمْ کالْوَالِدِ الرَّحِیمِ» (الکافی: ج 1، ص 407).

7) «قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَاینْبَغِی أَنْ یکونَ الْوَالِی عَلَی الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْکامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ فَتَکونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَیضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِی فَیقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَیتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لَا الْمُرْتَشِی فِی الْحُکمِ فَیذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ یقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَیهْلِک الْأُمَّة» (نهج البلاغه: خطبه 131).

8) «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیهِ وَ أَعْلَمُهُم» (همان: خطبه 172).

9) «لَکنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِم» (همان: خطبه 234).

10) «یحْتَاجُ الْإِمَامُ إِلَی قَلْبٍ عَقُولٍ وَ لِسَانٍ قَئُولٍ وَ جَنَانٍ عَلَی إِقَامَةِ الْحَقِّ صَئُول» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 340، ح 7780).