عکسِ سبک اول یعنی وظیفه مداری کم به همراه رابطه مداری زیاد را سبک مشارکتی یا دموکراتیک می نامند که مدیر خود را نسبت به کارکنان همکار می داند.
در این سبک راهبر و پیروان او، در تصمیم گیری ها مشارکت می کنند؛ در این روش، مدیر، مسئولیت های معین بیشتر و وظایف متفاوت تری دارد و جایگاه اصلی راهبر ایجاد تسهیلات و ارتباطات است.
راهبرانی که سبک مشارکتی را در پیش گرفته اند سعی دارند بیشترین کارایی را از تیم به دست آورند؛ از این روی همیشه اعضای گروه را تشویق نموده و باور دارند که با تبادل ایده ها و نظرات و رسیدن به توافق عمومی، بهترین راه حل ها را برای مشکل پیدا می کنند؛ آنان درصدد تحمیل بینش و نظر خود به دیگران نیستند و خودشان را به عنوان ناظر تیم می دانند؛ آن ها همچنین این اطمینان را به همه اعضای گروه می دهند که می توانند آزادانه افکار و عقاید خود را مطرح کنند.
«در این سیستم مدیر اعتماد و اطمینان قابل ملاحظه ای به زیردستان دارد؛ تعیین خط مشی و تصمیم گیری های عمومی در سطح بالا انجام می گیرد، ولی ارتباط کارکنان در سلسله مراتب دو طرفه است؛ برای ایجاد انگیزه در کارمندان از تدبیرهای در جریان امور قرار دادن نسبی افراد و از پاداش و تنبیهات، گاه گاهی استفاده می شود؛ پیوند میان مافوق و زیردست نسبتاً متقابل است و قسمت اعظم فرآیند کنترل به قسمت پایین سلسله مراتب تفویض می گردد و با یک حس مسئولیت در هر دو سطح بالا و پایین به اجرا در می آید؛ با این روش ارزیابی، امکان دارد تشکل های غیررسمی تشکیل شود، ولی یا از اهداف سازمان رسمی حمایت می کند و یا در برابر آن مقاومت جزیی می نماید».(1)
این سبک شدیداً طرفدار کارمند و بی توجه به کار بوده و در این سبک راهبر به طور وسیعی از کارمندان نظر و پیشنهاد دریافت می کند، لیکن در خصوص اخذ تصمیمات نهایی تفویض اختیاری صورت نمی پذیرد؛ راهبری مبتنی بر مشارکت و مردم سالاری می باشد؛ وقتی کارکنان در فرایند تصمیم سازی شرکت داشته باشند، از تصمیمات اتخاذ شده حمایت می کنند و در نتیجه، کارایی خودشان را افزایش می دهند؛ این دیدگاه، مسئولیتِ ناشی از تصمیم گیری و نیز اِعمال قدرت راهبر به زیردستان را انکار نمی کند؛ شکل گیری این نوع راهبری مستلزم آن است که راهبر تشخیص دهد که آیا کارکنان بر اساس آموزش ها و تجربیاتشان، توانایی تصمیم گیری و ارائه ی پیشنهاد دارند یا خیر. (2)
در تمام این چهار سبک توجه خاصی (البته با شدت و ضعف) بر «ایجاد انگیزه» و «انگیزش» شده است، لذا بهتر است «انگیزه» را بهتر بشناسیم:
1) همان.
2) مقاله: «مدیریت فرآیند مشارکت سازمانی».