شایستگی صفت کسی است که ویژگی های اخلاقی، ذهنی و قابلیت های فردی توأم با خلاقیت (برای انجام دادن کارهایی که بدان گمارده می شود) را داشته و دارای عملکرد شغلی موفق بوده و در مسیر رسیدن به هدف های بلند گام بر دارد.
اصل شایستگی؛ در سازمان های در حال گسترش و یا توسعه یافته، اهمیت زیادی دارد؛ این مفهوم، خاصّه در آنجا که انتخاب مدیران در دستور کار قرار داشته باشد، ارزش بیشتری می یابد؛ یافته های پژوهشگران نشان می دهد که در مدیریت منابع انسانی، گزینش نیروها بر اساس شایستگی، ریشه ای ترین موضوع در فرآیند جذب و پرورش کارکنان است.
لذا مدیران ایرانی همواره در پی گزینش افراد باصلاحیت و تربیت نیرو جهت ارتقاء به رتبه شایستگی و ایجاد فضا برای تبلور افکار شایستگان می باشند و مهم ترین اهداف سازمانی خود را «شایسته گزینی»، «شایسته پروری» و «شایسته سالاری» می دانند.
شایسته گزینی
امروزه در سایه ی مطالعه ی تاریخچه ی سازمان ها و بررسی علل شکوفایی یا افول آن ها، مدیران منابع انسانی باور کرده اند که انتخاب و انتصاب افراد با لیاقت، متناسب با جایگاه شغلی آنان، برای سازمان امری حیاتی است؛ دستیابی به چنین امر مهمی، نیاز به برنامه ریزی راه بردی در مجموعه ها و توجه عمیق به تغییرات داخلی و محیطی دارد؛ به اعتقاد برخی از پژوهشگران، دولت ها این زمان با تعریف و تعیین فرآیند شایسته سالاری به سوی ایجاد ثبات در مدیریت گام برمی دارند. فرآیند ی که رسیدن به آن جز از راه شایسته گزینی میسر نیست(1)
شایسته پروری
یک فرد شایسته به خودی خود نمی تواند برای کشور و ملت مؤثر باشد، مگر این که جامعه و مردم شرایط لازم را جهت تأثیرگذاری او فراهم کند؛ هنر مسئولان و برنامه ریزان آن است که بتوانند در راه رشد و تکامل همه جانبه ی سازمان تحت امر خویش، از حداکثر و بلکه از همه ی ظرفیت نخبگان استفاده کرده و از استعداد و توانایی های آنان به طور کامل بهره مند شوند(2)
شایسته سالاری
«شایسته سالاری» در یک سازمان به کارگماشتن با لیاقت ترین افراد در مناسب ترین جایگاه هاست؛ لذا بایسته است که توانمندی اشخاص در نظر گرفته شده و بر اساس قابلیت آن ها کارها واگذار شود؛ چه بسیار افرادی که از تحصیلات عالی برخوردار هستند ولی برای اداره ی امور تجربه کافی ندارند، حضرت علی علیه السلام در نامه ای می نویسند: «از عمّال حکومت کسانی را انتخاب کن که اهل تجربه اند».(3)
در برخی از امور جایی برای عرض اندام پیران نیست و نیز بعضی از کارها را جوانان و بانوان نمی توانند داخل شوند؛ چرا که جوان از تجربه ی کافی عاریست و زن، روحی لطیف دارد؛ پس «اموری که درخور توان زنان نمی باشد به دستشان مسپار، زیرا خانم گلی ظریف است و خادم و کارپرداز نیست».(4)
شایستگان، شخصیت والا و ارزشمندی دارند و افراد فعال و حرفه ای جامعه بوده که علاوه بر داشتن تخصص، تبحر و دانش لازم برای انجام اموری که به آن ها واگذار شده، از مهارت های مورد نیاز جهان امروز نیز برخوردار هستند، پس «صاحب هر حرفه و صنعتی جهت کسب درآمدِ بهتر باید دارای سه خصلت باشد: بر رشته ی علمی خویش احاطه دارد، با درستکاری و امانت داری برخورد کرده، با کارفرمایان، رفتاری نیکو تؤام با ابراز تمایل می نماید».(5)
بر همین اساس، وقتی حضرت یوسف پیشنهاد مدیریت اقتصادی خودش را به پادشاه مصر مطرح کرد، دو اصل بنیادین علیم و حفیظ را مورد اشاره قرار داد،(6) زیرا آن پیامبر الهی علاوه بر این که از دانش و تخصص برخوردار و «علیم» بود، در قبال کارش نیز تعهد داشته، «حفیظ» و نگاه دار امانات مردم بود؛ بنابراین نمی توان تنها به علم و تخصّص افراد بسنده کرد چرا که مهارت بدون تعهّد مصیبت آفرین است؛ باید هر دو در کنار هم استقرار گیرد و همه مدیران ایرانی وظیفه داراند جهت استمرار فعالیت مجموعه خود، کارمندان برازنده را برای انجام کارها و ماموریت ها انتخاب و از واگذاری امور و استخدام اشخاص ضعیف بپرهیزند زیرا «انحطاط دولت ها را به چهار چیز می توان شناخت: ضایع کردن مسائل اصلی و پرداختن به مطالب فرعی و گزینش کارکنان فرومایه و به عقب راندن عناصر لایق و شایسته».(7)
1) ر.ک: مبحث «انتخاب شایستگان» ص 271.
2) ر.ک: مبحث «پرورش نیروهای کارآمد» ص 285.
3) «و تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَة» (نهج البلاغه: نامه 53).
4) امام علی علیه السلام: «وَ لَا تُمَلِّک الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ، وَ لَیسَتْ بِقَهرِمانةٍ» (همان: نامه 31).
5) امام صادق علیه السلام: «کلُّ ذِی صِنَاعَةٍ مُضْطَرٌّ إِلَی ثَلَاثِ خِلَالٍ یجْتَلِبُ بِهَا الْمَکسَبَ وَ هُوَ أَنْ یکونَ حَاذِقاً بِعَمَلِهِ مُؤَدِّیاً لِلْأَمَانَةِ فِیهِ مُسْتَمِیلًا لِمَنِ اسْتَعْمَلَه» (بحار الانوار: ج 75، ص 236).
6) سوره یوسف، آیه 55.
7) امام علی علیه السلام: «یسْتَدَلُّ عَلَی إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْییعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّک بِالفُروعِ وَ تَقدیمُ الاَراذِلِ وَ تَإخیرُ الاَفاضِلِ» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 342، ح 7835).