از اصول اولیه اسلام در رفتار سازمانی، محبت و مهرورزی به خوبان و شدت عمل و قهرورزی با عنادورزان و ستیزه جویان می باشد؛ آن چنان که پیامبر اکرم و یارانش بر کافران سخت گیر و با یکدیگر مهربان بودند،(1) از فحوای آیه برمی آید رفتار سازمانی کسانی که همراه رسول خدا هستند، کانونی از عواطف و مهربانی نسبت به برادران و دوستان و هم کیشان است و آتشی سخت و سوزان و سدی محکم و پولادین در مقابل دشمنان.
در حقیقت عواطف آن ها بر پایه ی مهر و کین خلاصه می شود؛ اما نه جمع این اضداد، درونشان را آشفته می سازد و نه سبب می گردد از مسیر حق قدمی برون نهند و از طریق عدالت اندکی روی بگردانند، لذا امام علی علیه السلام از یک سوی درباره ی ضرورت «مهرورزی» در مدیریت و راهبری جامعه، به محمد ابن ابی بکر، حکمران مصر می نویسند: «با مردم فروتن و نرمخو و گشاده رو باش، همه را به یک چشم و نظر ببین…»، (2) و به ابن عباس، والی بصره می گویند: «با اهالی آنجا (بصره) به نیکی معاشرت کن و گرهِ وحشت و ترس را از دل هایشان بگشا»،(3) و به مالک اشتر می فرمایند: «مهربانی و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده،… که مردمان بر دو گروه اند: یا برادر دینی توانَد، یا انسان هایی مانند تو»،(4) و از سوی دیگر مجازات سرکشان نیز اصلی بنیادین در رفتار سازمانی حضرت امیر مؤمنان بوده، پس مالک را مورد خطاب قرار می دهند که: «اگر یکی از آنان دست به خیانت دراز کند… او را به جرمِ بدعهدی کیفر بدنی بده و وی را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت نما»،(5) و در اجتماع مسلمین فریاد برمی آورند: «بدانید که خداوند مرا به جنگ با ستم پیشگان و پیمان شکنان و آنان که در زمین اهل فسادند امر فرموده؛ بر این اساس با پیمان شکنان جنگیدم و با متجاوزان به نبرد برخاستم و بیرون شدگان از مدار دین را خوار و زبون ساختم».(6)
1) سوره فتح، آیه 29.
2) «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَک، وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَک، وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَک، وَ آسِ بَینَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ…» (نهج البلاغه: نامه 27).
3) «فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیهِمْ، وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ» (همان: نامه 18).
4) «وَأَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُم وَ اللُّطْفَ بِهِمْ… فَإِنَّهُم صِنْفانِ اِمّا أخٌ لَک فِی الدّینِ أَو نَظیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ» (همان: نامه 53).
5) «فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یدَهُ إِلَی خِیانَةٍ… فَبَسَطْتَ عَلَیهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ، وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ» (همان: نامه 53).
6) «أَلَا وَ قَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْی وَ النَّکثِ وَ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ، فَأَمَّا النَّاکثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ، وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ، وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ» (همان: خطبه 234).