جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مکتب نئوکلاسیک

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کشورهای غربی در سال ۱۹۲۰، شاهد رکود اقتصادی بودند، لذا بعضی از اندیشمندان علوم اجتماعی همچون التون مایو Elton Mayo مطالعاتی را در زمینه ی افزایش کارآیی آغاز کردند که طی آن در صدد شدند تا با مطالعات جدید، صرفه ی اقتصادی کارها را بیشتر کنند.

از آن جایی که بخش اعظم این تحقیقات در یکی از واحدهای شرکت وِستِرن الکتریک صورت گرفت که در شهر هاوثورن (در لس آنجلس کالیفرنیا) قرار داشت؛ این فرضیه بعداً به نظریه هاوثورن Hawthorn مشهور گردید و پایه گذار مسلکی شد که به نئوکلاسیک و مکتب مدیریت اداری و اصول گرایان شهرت یافت که بر مبنای مَشرَب کلاسیک بنا و آن را تکمیل و تعدیل کرد.

این نظریه بر جنبه های انسانی مدیریت تأکید دارد؛ طرفداران این روش معتقد بودند که مدیر باید توجه خود را بر افراد و اجتماع متمرکز کند؛ به بیان دیگر آن ها متغیرهای فردی و اجتماعی را مؤثرتر از متحولات فیزیکی می دانستند. (1)

مکتب نئوکلاسیک در رشته های مختلف رشد کرد؛ ولی از آنجایی که اصل را بر سود بیشتر برای جامعه سرمایه داری بنا نهاد، در کل پیرو و ادامه دهنده و تکامل یافته نظریه کلاسیک بود.

آن چه بیش از هر چیزی این مکتب را از فرضیه کلاسیک متمایز می کند، عبارت است از:

1ـ توجه به عوامل انسانی و روانی در افزایش بهره وری.

2ـ نگاه به انسان به عنوان موجودی دارای هدف و انگیزه ی معنوی.

3ـ مشخص کردن این موضوع که درون هر سازمان یک یا چند تشکیلات غیررسمی وجود دارد که بر کار و رفتار سازمان تاثیرگذار است.

4ـ اعتقاد بر این که نوع مدیریت و راهبری جایگاه مهمی در افزایش بهره وری و رشد کارکنان دارد.

انتقاد اساسی بر این مکتب آن است که هرچند عاملان به فرضیه کلاسیک، کارگرانِ خود را به استعمار واقعی می کشیدند و هیچ بوی انسانیتی در رفتار آنان به مشام نمی رسید، ولی دست کم آن قدر صداقت داشتند که مسائل انسانی را که بدان اعتقاد ندارند، مطرح نکنند؛ در صورتی که در مسلک نئوکلاسیک حتی از نیازها و انگیزه ها و روان کارکنان به مثابه ابزاری استفاده می شود که سود و بهره وری بیشتری را برای سرمایه داران فراهم سازد؛ چرا که التفات به انسان و روحیات او در نظریه نئوکلاسیک در راستای افزایش بهره کِشیِ بیشتر می باشد؛ یعنی بنیان گذاران این مکتب چون با رکود اقتصادی مواجه شدند، برای جلوگیری از ورشکستگی به کارمندان به عنوان شخصیتی دارای اهداف و انگیزه معنوی توجه نمودند و امروز نیز عمل کنندگان به مکتب نئوکلاسیک سود خود را در لطف ظاهری به انسان ها می بینند که نوعی استثمار پنهان جامعه است.

در دیدگاه مبتنی بر دین، شرط موفقیت مدیر آن است که در پی استثمار کارگران نباشد و روابط او و سایر کارکنان بر پایه ی اخلاق و عاطفه بنا شده باشد؛ آن چنان که کارمندان به نوعی فرزندان او محسوب شوند، حضرت علی علیه السلام مالک اشتر را موظف به رسیدگی به امور کارگزاران و ملاطفت با آنان کرده و می فرماید: «از آن ها چنان دلجویی کن که پدر و مادر به فرزندشان نوازش می کنند… چرا که عنایت تو نسبت به ایشان دل هایشان را متوجه تو می گرداند».(2)


1) اصول مدیریت، رضاییان: ص 17.

2) «تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا… فَإِنَّ عَطْفَک عَلَیهِمْ یعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیک» (نهج البلاغه: نامه 53).