مکتب کلاسیک بر اساس سه نظریه ی بوروکراسی، مدیریت علمی و مدیریت اداری، تقریباً در یک دوره پدید آمده و رهیافت های آن بر این فرض استوار است که افراد با انگیزه های مادی به کار می پردازند و فرصت های فراهم شده برای خود را به طور منطقی بررسی می کنند و جهت به حداکثر رساندن منافع شخصی، به هر اقدامی دست می زنند. (1)
دستیابی به حداکثر کارآیی در سازمان، محور مدیریت کلاسیک است؛ پیروان این مکتب به سازمان رسمی توجه داشته و سازمان های غیررسمی را مضر می دانستند؛ دیدگاه های کلاسیک نسبت به سازمان و افراد صرفاً مکانیکی بود؛ آن ها، کارکنان را با سایر عناصر تولید، همردیف می پنداشته و برای شرافت و انسانیتِ کارگران هیچ ارزشی قائل نبودند.
زیربنای چنین مدیریتی (بر اساس آموزه های تمام مکاتب الهی) اشتباه و محکوم به فناست؛ چرا که در مکتب های دینی، انسان اصل بوده و همه ی امور، استوار بر محور اوست؛ در حالی که مدیریت کلاسیک، بر پایه ی کار و سود بیشتر بنیان شده و اصول این مدیریت حولِ محور افزایش کارآیی و بهره و سود اقتصادی می چرخد؛ در نتیجه توجهی به ابعاد اخلاقی، روانی و ارتقای سطح دینی کارکنان ندارد؛ در صورتی که در دین اسلام، ابعاد اخلاقی و روحی اصل است و ثروت آن گاه که به منظور تعالی انسان هزینه شود، مورد تائید می باشد و اگر برای زیاده خواهی و بسط نظام سرمایه داری مورد استفاده قرار گیرد، آن چنان مذموم است، که باعث نگرانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گردیده که فرمودند: «من برای شما از فقر نگران نیستم، بلکه از افزون خواهی و فخرفروشی بر اموالتان اندیشناکم»(2) چرا که باعث انحراف از راه حق و شکاف بین امت است.
با وجود تمام معایب و اشکالاتی که به عقیده ی کلاسیک وارد است، برای شناخت بیشتر این مکتب، نظریات سه گانه ی آن را به اجمال بیان می کنیم:
1) مدیریت رفتار سازمانی: ص 28 .
2) «ما أخْشَی عَلَیکمُ الْفَقْرَ و لَکنِّی أخْشَی عَلَیکمُ التَّکاثُر» (نهج الفصاحه: ص 694).