هماهنگی، آن است که با توجه به قوانین و محدودیت های محیط، نگرش های مبتنی بر نظم را نسبت به منابع موجود (اعم از نیروی انسانی، امکانات فیزیکی و منابع مادی) همسو و حاکم سازند؛ به عبارت دیگر برای استفاده ی کارآمد از منابع موجود، به ویژه منابع انسانی، جهت نیل به اهداف سازمانی، باید تمامی فعالیت ها و وظایف به صورت هماهنگ در سازمان مدیریت گردد و به تمام افراد به منزله ی فردی واحد نگریسته شود.
هماهنگی فرآیندی است که طی آن، همه ی بخش های تشکیل دهنده ی یک کل جهت کسب هدف مشترک ترکیب می شوند. (1) بدیهی است که تقسیم منطقی وظیفه ها میان واحدهای مختلف مجموعه کافی نیست و برای این که هدف های مشترک سازمان تحقق یابد، ضروری است که عملیات واحدهای متعدد تشکیلات هماهنگ شود و ارتباط مناسبی بین آن ها به وجود آید؛ از این روی تطبیق عملیات واحدهای مختلف سازمان به منظور نیل به آرمان های مشترک آن، یکی از وظایف مهم مدیریت به شمار می رود. (2)
برای این کار فعالیت واحدهای مجزا، باید یکپارچه شود و در یک قالب منسجم، تدابیر و سازوکارهایی تنظیم و اثربخشی آن ها پیگیری گردد.
مدیران باید اولاَ بر اهمیت هماهنگی در حیطه مسئولیت خود واقف باشند و سپس ساز و کارهای ایجاد هماهنگی و روش های پیاده سازی آن و نقش گروه ها و مراحل کار گروهی را بشناسند تا بتوانند هماهنگی لازم را بین اجزاء سازمان به وجود آورند:
1) مبانی سازمان و مدیریت: ص 363.
2) همان: ص 219-221.