یکی از اصولی که مدیریت اسلامی را از سایر مدیریت ها جدا می سازد، آن است که مبنای این شیوه، بر محور انسان به عنوان اشرف مخلوقات بنا گذارده شده و حرکت به سوی حق و ارزش های متعالی انسانی است.
در مدیریت اسلامی مقصود نهاییِ مدیر و زیرمجموعه، رشد و ترقی خویش و جامعه ی دینی است لذا در تمامیِ مراحل کار، رضایت الهی، عدالتِ اجتماعی و تلاش برای رسیدن به اهداف عالیه ی نظام اسلامی و بی نیازی از کفار را مورد نظر قرار می دهند و خدمت به مردم را نوعی عبادت می دانند و زندگی و معیشت خود را بر اساس همین طاعتِ الهی بنا می کنند.
در بینش اسلامی، عبودیت و اخلاق رابطه ی تنگاتنگی با مدیریت دارد؛ چنان که می توان گفت که در این نوع مدیریت، کار در راستای عبادت خداوند و پاسداری از موازین اخلاقی از ضرورت بیشتری برخوردار است؛ زیرا مدیریت و راهبری بدون بندگی خالق بی همتا و رعایت ارزش های انسانی (که جزو اولین تعالیم پیامبران به انسان هاست) و تهذیب نفس، اعتباری ندارد.
خدای بزرگ، رسالت هدایت و راهبری بشر را به انسان هایی سپرده است که از نظر سرسپردگی به ایزد متعال و پاسداری از ارزش ها، بی مانند و در تهذیب خود از آلودگی ها سرآمدند؛ چنان که «خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را تربیت کرد… سپس امر دین و امّت را به او واگذار نمود تا برای بندگان خدا تدبیر کند و آنان را پرورش دهد».(1)
بر این اساس مدیران جامعه بیش از دیگر آحاد ملت نیازمند آشنایی با مبانی دینی و تهذیب نفسانی هستند، چرا که بدون برخورداری از اخلاق پسندیده، نمی توان سازمان تحت مدیریت خویش را بر پایه آن چه که دین فرموده اداره کرد، یعنی «کسی که مؤدّب نیست، شایستگی ریاست (بر جامعه را) ندارد»،(2) پس «آن کس که خویشتن را راهبر مردم ساخته، باید پیش از آن که به آموزش دیگران بپردازد، خود را بسازد، و پیش از این که به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد».(3)
از نظر اخلاق اسلامی، نیز «راهبری و مدیریت جز برای فردی که دارای سه خصلت است، شایسته نیست: ورعی که او را از معصیت خدا بازدارد؛ بردباری که به وسیله ی آن خشم خود را فرونشاند؛ سرپرستی نیکو با زیردستان تا آنجا که نسبت به آن ها همانند پدری مهربان باشد».(4)
آری در مکتب اسلام سرپرستان باید بسان پدرانی مهربان برای زیردستان خویش باشند؛ یک پدر علاوه بر این که مسئول تعلیم و آموزش فرزند خود است و رشد فکری او را تقبّل می کند، مسئولیت پرورش عاطفی و تربیت اخلاقی فرزندش را نیز بر عهده دارد؛ این سخن ارزشمند می تواند سرمشق بسیاری از موضوعات روز مدیریت کنونی باشد.
سخنان ائمه معصومین علیهم السلام، مملو از توصیه های مدیریتی زیبا و ارزشمند است که در این میان دعای بیستم صحیفه سجادیه، (مشهور به مکارم الاخلاق) نکات بسیار ارزشمند و سازنده ای را از اخلاق فردی و اجتمایی کارگزاران و کارمندان بیان می دارد و یا نامه ی پنجاه و سوم نهج البلاغه، (معروف به عهدنامه ی مالک اشتر) در حقیقت طومار مدیریتی است که برای تمامی وظایف اخلاقی، اجتماعی و سیاسی ریاست راهکار ارائه می دهد و از چشم انداز و رسالت سازمانی گرفته تا راهبری، کنترل و نظارت را مورد بررسی قرار می دهد؛ ما در مباحث آینده، بسیار از این منشور مدیریتی استفاده خواهیم برد و با استناد به آن، صفات و ویژه گی های یک مدیرِ ایرانیِ مسلمان را بیان می نماییم.
1) امام صادق علیه السلام: «إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أدَّبَ نَبِیهُ… ثُمَّ فَوَّضَ الَیهِ أمْرَ الدّینِ وَ الْاُمَّةِ لِیسُوسَ عِبادَهَ» (بحارالانوار: ج 17، ص 4).
2) امام علی علیه السلام: «لایرْأَسُ مَنْ خلأ عَنِ الْادَبِ» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 247، ح 5096).
3) امام علی علیه السلام: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَیهِ أَنْ یبْدَأَ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ وَ لْیکنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ» (نهج البلاغه: حکمت 73).
4) پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم: «لا تَصْلُحُ الْإمامَةُ إلَّا لِرَجُلٍ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: وَرَعٌ یحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یمْلِک بِهِ غَضْبَهُ، وَ حُسْنُ الْوِلایةِ عَلی مَنْ یلِی حَتَّی یکونَ لَهُمْ کالْوالِدِ الرَّحیمِ» (الکافی: ج1، ص 407).