فرهنگ سازمانی؛ تاثیری قابل توجه و آشکار بر روی کارکنان داشته و مدیریت کردن آن بسیار مورد تأکید قرار دارد؛ در خصوص نتایج حاصل از این نوع مدیریت، بحث های زیادی صورت گرفته است.
مدیریت بر فرهنگ لزوماً همان تغییر فرهنگ نیست؛ برای مثال در مرحله ی انتقال، ممکن است به جای تغییر موجب تثبیت آن شود.
فرهنگ یک سازمان ممکن است برای یک زمان خاص و تحت مجموعه شرایط ویژه، مناسب باشد؛ اما با گذشت زمان و دگرگونی شرایط نیاز به تجدید نظر در مبانی و مقررات داشته باشد؛ برای مثال رقابت خارجی، به روزرسانی مقررات دولتی، تحولات شدید اقتصادی و ابداع فناوری های جدید، از جمله عواملی هستند که ممکن است اثربخشی سازمانی را که فرهنگ ثابتی دارد، کُند کنند؛ در چنین مواردی مدیر می تواند عواملی را که فرهنگ فعلی را ایجاد و حفظ می کنند، تغییر دهد. (1)
پس مدیریت فرهنگ سازمانی عبارت است از حفظ، توسعه، به روزرسانی، نگهداریِ و گام برداری در جهت تثبیت و ترویج فرهنگ ظاهری یا معنویِ والایِ حاکم بر سازمان که در اثر تلاش گذشتگان به جای مانده، در برابر تهاجمات برون سازمانی یا تحولات درونی و مبارزه با خرافات و فسادهای اجتماعی و مذهبی.
در این مسیر بها دادن به کارکنان اندیشمند، خلّاق، متدّین، متعهد و متخصص، اجرای اردوهای زیارتی، تجهیز نمازخانه، برگزاری نماز جماعت و جلسات عزاداری، شرکت مدیران در جمع نمازگزاران، استماع سخنان کارمندان، ساده زیستی مسئولان رده اول و…. می تواند حرکت های عملی در جهت مدیریت فرهنگ سازمانی محسوب گردد.
1) ر.ک: تئوری سازمان، ص 389-390.