در کارِ گروهی، تصمیم گیری به دو شکل استبدادی و دموکراتیک صورت می گیرد؛ تصمیم گیری استبدادی آن است که رئیس با استفاده از اطلاعاتی که در اختیار دارد، به تنهایی تصمیم بگیرد و سپس تصمیم او به وسیله ی کارکنان سازمان اجرا شود؛ بنابراین از آنجا که چنین تصمیمی تنها بر مبنای آن چه مدیر می داند اتخاذ می شود، امکان دارد از کیفیت مناسب برخوردار نباشد.
تصمیم گیری دموکراتیک شیوه ای است که در آن تمام کارکنان سازمان می توانند درباره ی آن بحث کنند و پس از رسیدن به نظری مشترک تصمیم نهایی توسط مدیر اتخاذ و ابلاغ گردد.
مشارکت در تصمیم گیری یعنی ایجاد نظام ها و مجراهای ارتباطی در سازمان با این هدف که علاوه بر مدیران که در رأس تشکیلات قرار دارند کارکنان نیز در تصمیم گیری های مهم، شرکت جویند.
برای مشارکت کارکنان در تصمیم گیری شرایطی وجود دارد که عبارتند از:
1ـ کارکنان با ایده مشارکت موافق باشند.
2ـ آنان بفهمند که نوع تصمیماتشان مهم است.
3ـ کارمندان قادر باشند به طرزی مؤثر ابراز وجود کنند.
4ـ مسیرهای مؤثر ارتباطی باید باقی بمانند.
5ـ باید زمینه های آموزش لازم برای درک فرآیند و اهداف مشارکت برای کارکنان ایجاد شود.
تاریخ اسلام سرشار از چنین مشارکت های عمومی است؛ برای نمونه می توان به شراکت همگانی در چگونگی انجام غزوه احد اشاره کرد؛ در زمان ولایت امام علی علیه السلام نیز زمانی که آن حضرت خواست آهنگ شام کند، مهاجران و انصاری را که با او بودند، فرا خواندند، سپس خدا را ستایش کردند و گفتند: «اما بعد، همانا شما مردمی فرخنده رأی و نیکو شکیب و حق گو و مبارک کردار و درست فرمانید؛ ما قصد حرکت به سوی دشمن خود و شما را داریم؛ پس نظر مشورتی خویش را با ما بگویید»(1) آنگاه چهار تن از اصحاب مطالب خود را بر زبان آوردند و بر این اساس نحوه ی جنگ صفین شکل گرفت.
در جنگ جمل نیز امام علی علیه السلام با برخی از اصحاب به مشورت پرداخت؛ پس بعضی از نظرات آن ها را پذیرفت و کمی را بنا به دلایل رد کرد، در تاریخ آمده است: امیرمؤمنان پس از اطلاع از عزیمت طلحه و زبیر به سوی بصره، ابن عباس، محمد ابن ابی بکر، عمار یاسر و سهل بن حنیف را فرا خواندند و آنان را از اقدامات این گروه آگاه کرده و با اینان به مشاوره پرداختند و فرمودند: «اکنون نظر خود را در این باره بگویید تا بشنوم»،(2) عمار عرضه داشت: جانب کوفه حرکت نماییم؛ مردم آن جا پیرو ما هستند و این قوم آهنگ بصره دارند؛ ابن عباس گفت: رأی من این است که نخست کسانی را به کوفه بفرستیم تا برای شما پیمان گیرند و نامه ای نیز به حاکم کوفه بنویسید تا بیعت نماید؛ سپس به طرف این شهر رهسپار گردیم و بعد از رسیدن به شهر، پیش از این که آن قوم به بصره برسند به سرعت اقدام کنیم؛ همچنین باید دستخطی به ام سلمه نگاشته که همراه شما حرکت کند؛ حضرت علی علیه السلام فرمودند: من به تعقیب ایشان می پردازیم؛ اگر در راه به دشمن برسم، آن ها را می گیرم و چنانچه به آنان نرسیدم به مردم کوفه نامه نوشته و از شهرها، نیروی کمکی درخواست نموده؛ سپس به جانب متخاصمان خواهم رفت؛ اما در مورد همسر پیامبر، من بیرون آوردن او را از خانه اش سزاوار نمی بینم، هر چند که طلحه و زبیر نسبت به عایشه آنگونه رفتار کردند. (3)
امام آن چنان به مشاوره با اصحاب پایبند بود که در نامه ای به برخی از یاران خود نوشت: «بدانید حقّ شمایان بر من است که چیزی را از شما جز اسرار جنگ پنهان ندارم و کاری بی مشورت شما مگر در احکام الهی انجام ندهم»(4) چرا که «هر کس که با صاحبان عقل و خرد مشورت کند، از درخشش افکار بهره مند گردد»(5)
1) «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّکمْ مَیامِینُ الرَّأْی مَرَاجِیحُ الْحِلْمِ مُبَارِکو الْأَمْرِ مَقَاوِیلُ بِالْحَقِّ وَ قَدْ عَزَمْنَا عَلَی الْمَسِیرِ إِلَی عَدُوِّنَا وَ عَدُوِّکمْ فَأَشِیرُوا عَلَینَا بِرَأْیکمْ» (بحارالانوار: ج 32، ص 397).
2) «أَشِیرُوا عَلَی بِمَا أَسْمَعُ مِنْکمُ الْقَوْلَ فِیه».
3) منهاج البراعة: ج 16، ص 276.
4) «أَلَا وَ إِنَّ لَکمْ عِنْدِی أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَکمْ سِرّاً إِلَّا فِی حَرْبٍ وَ لَا أَطْوِی دُونَکمْ أَمْراً إِلَّا فِی حُکمٍ» (نهج البلاغه: نامه 50).
5) «مَنْ شَاوَرَ ذَوِی الْعُقُولِ اسْتَضَاءَ بِأَنْوَارِ الْعُقُول» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 442، ح10080).