همان گونه که قبلاً مطلبی در باب مشورت بیان داشتیم؛(1) مشاوره رابطه ای است که در آن دو یا چند فرد در تعامل قرار می گیرند و یک طرف تلاش می کند تا به دیگری در درک و حل مسائل یاری برساند؛ این کمک می تواند در تصمیمات او نقش آفرینی کند و یا در قالب برنامه ریزی برای آینده ی کسی صورت گیرد.
از آنجا که مهم ترین وظیفه ی مدیران در سازمان، برنامه ریزی می باشد، آنان نباید تحت تاثیر عوامل گوناگون تحریک کننده قرار گیرند و عجولانه امورات را طرح ریزی کنند و تصمیم بگیرند؛ بلکه باید با ژرف نگری، پیامد هر قصد و برنامه را مورد توجه قرار دهند؛ برای این کار، استفاده از تجارب دیگران بسیار ارزشمند بوده؛ «بهترین کسانی که می توانی با آن ها مشاوره کنی، خردمندان و عالمان و باتجربه گان و دوراندیشان هستند»،(2) که با بررسی نظرات و پیشنهادهای ایشان، صحیح ترین راهکار و تصمیم را برگزیده و به کار گرفته می شود؛ بهره جویی از اندیشه ی فرزانگان، دانشمندان و نخبگان در یک مجموعه، از سویی نشانه ی آشکاری از تواضع، خردورزی و آینده نگری ریاست است و از منظری دیگر، مدیر را از دانش و تجربه ی آن ها بهره مند می سازد و باعث می گردد در راه رسیدن به مطلوبِ خویش هزینه ی کم تری بپردازند، و با این روش «شَور کننده از ارتکاب خطا در امان خواهد بود»،(3) لذا «قبل از اقدام به کار، رایزنی کن و پیش از شروع، تدبر و تفکر نما»،(4) زیرا «هیچ پشت گرمی با اطمینان تر از مشورت کردن نیست».(5)
پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در قضایای بسیاری با اصحاب خویش مشورت می کردند تا جایی که مورخین و مفسرین اسلامی یکی از صفات ایشان در مَسنَد مدیریت را «کثیرالمشاوره» دانسته اند، آن حضرت قبل از آغاز جنگ اُحد در چگونگی مواجهه با دشمن، با یاران خود رای زنی کردند و رأی اکثریت بر آن شد که اردوگاه، دامنه ی احد باشد و این نظریه، به عاقبتِ رضایت بخش منتهی نشد؛ پس از آن، این فکر به خاطر عده ای رسید که در آینده پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نباید با کسی مشاوره کند؛ خداوند به پاسخ دادن این تفکر برآمد و با آیات وحی دستور داد که باز هم با آن ها شَور کن، هرچند نتیجه ی این کار در پاره ای از موارد، سودمند نباشد؛ زیرا از نظر کلی منافع مشاورت بیش از زیان های آن بوده و اثری که در آن برای پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آن ها وجود دارد از همه ی خسارات احتمالی آن بالاتر است. (6)
در جنگ بدر، سپاه مسلمانان مَقرّ استقرار خود را در جایی قرار داده بود که حباب بن منذر آن را مناسب نمی دانست؛ بنابراین خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرماندهی لشکر را به عهده داشتند، رسید و عرض کرد: آیا تعیین چنین مکانی به امر خداوند است؟ ایشان فرمودند: این موضوع قابل مشورت می باشد؛ حباب گفت: به نظر من موضعی را باید انتخاب نمود که نزدیک به آب باشد تا دشمن نتواند با قطع آب، سپاهیان اسلام را از پای درآورد؛ رأی او مورد قبول پیغمبر اکرم واقع شد.
در غزوه خندق نیز که همه ی احزاب برای از بین بردن اسلام و سرکوبی مسلمانان متحد شده بودند، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم نظر اصحاب را درباره ی چگونگی مقابله با دشمن، طلب کردند؛ از میان یاران، سلمان فارسی پیشنهاد کرد خندقی گرداگرد مدینه بکنند؛ رأی او پذیرفته شد و سبب گشت سپاهیان مسلمان در ابتدای جنگ پشت گرم شوند و در نهایت به پیروزی برسند.
این روش از سوی ائمه کرام نیز اجرا می شد و آن گرامیان در مسائل مهم با اصحاب مشورت می کردند.
معمر بن خلاد می گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمودند: درباره ی فردی که امانت دار و صاحب فضل است، نظرت را به من اعلام کن؛ به حضرت گفتم: این حقیر به شما نظر بدهم؟ حضرت با ناراحتی گفتند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب خود مشورت می کردند و مطابق با آن چه خداوند می خواست تصمیم می گرفتند».(7)
مدیرانی که بنابر سیره نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم شخصیت کارمندان را محترم شمرده، برای آن ها ارزش قائل شده و آنان را در اداره ی سازمان سهیم کرده، فضای شاد و امید بخشی را بر مجموعه حاکم می نمایند؛ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «وقتی فرمانروایان شما، بهترین هایتان و ثروتمندان شما، سخاوتمندانتان باشند و کارهایتان با مشورت صورت گیرد، زندگی روی زمین برایتان بهتر از مُردن و دفن شدن زیر خاک است».(8)
مدیران هر اندازه از درایت و هوشمندی برخوردار باشند و علم و اطلاع بسیاری نیز کسب کنند، باز هم در پرتو ارائه نظر و مشورت با دیگران، به اندیشه ی جدیدی دست می یابند؛ چنان که در تبادل اندیشه ها نیز به درستی فکر خویش مطمئن می شود.
چنین روشی آن قدر زیبا، مؤثر و پسندیده است که خداوند به پیامبر خویش صلی الله علیه و آله و سلم که عقل کل و سرآمد همه ی خردمندان و حکیمان بودند، دستور می دهد که در اتخاذ تدابیر با مسلمانان رایزنی کند: «در کارها با آنان مشورت کن و هنگامی که تصمیم به انجام عملی گرفتی، بر خدا توکل نما».(9)
گفتنی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در اموری همچون امور اجتماعی، سیاسی، نظامی و مسائلی که مربوط به مردم و نحوه ی اداره جامعه بود، با اصحاب خود به مشاوره می پرداختند؛ لازم به ذکر است که تبیین معارف الهی، ابلاغ وحی، اجرای قوانین و تشریح عقاید و اخلاق اسلامی از دایره ی مشورت بیرون می باشد؛ همچنین رایزنی پیامبر و اهل بیت با یاران و پیروان خویش غالباً جنبه ی ارشاد و شخصیت بخشی داشت و سبب رشد فکری کسانی می شد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنان را طرف مشاورت خویشتن قرار داده بودند؛ در حقیقت شَور نبی خاتمصلی الله علیه و آله و سلم با صحابه گونه ای بود که در آن نظردهنده از کمالات و ادب و گفتارِ مشورت گیرنده بهره می برد.
دین اسلام بر آن تاکید دارد که مدیر جامعه در کارهای مهم، نظرات مختلف را مورد توجه قرار دهد و با استفاده از آن ها تصمیم بگیرد؛ حتی «با دشمنانت مشورت کن تا از رأی آنان مقدار دشمنی و مقصدشان را دریابی».(10)
رایزنی و تضارب آرا به طور قطع به پختگی و سنجش همه جانبه ی کارها کمک می کند و نتایج ارزشمندی به بار می آورد؛ به واسطه ی مشورت، افکار و اندیشه های درست ظاهر می شود؛ «نظرات پنهان به وسیله ی مشاوره آشکار می گردد».(11)
هدف از مشورت، گلچین کردن اندیشه ی افراد گروه است؛ به طور یقین مجموع آرا، نتیجه بهتری را نسبت به یک رأی به دست می دهد؛ مولوی در تشبیهی زیبا، خِرَد را به چراغی روشنگر تشبیه می کند و خِرَد جمعی را به مجموعی از چراغ ها:
مشـورت کـن با گروه صالحان
بر پیمبر امر «شاوِرهُم» بران
«امرهم شوری» برای این بود
کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشن تر است(12)
نکته قابل توجه در مشاورت، این است که مشاور «از حق گویی یا رأی به عدل خودداری نکند»،(13) و مشورت گیرنده نیز تحمل «پذیرش افکار» و آرا مخالف را داشته و برای رسیدن به نظرات مطلوب «هیئت اندیشه ورز» با حضور اندیشمندان داشته باشد:
پذیرش افکار
مدیرانی که در حوزه ی تفکر و اندیشه فعالند، می دانند که خِرد یک انسان به تنهایی محدود است ولی اگر در کنار چند فکر دیگر قرار بگیرد درجه کمال و بازدهی آن افزایش می یابد.
مشاورت و رایزنی با انسان های خردمند و مجرّب، غرور و تعجیل را می شکند و افکار دیگران را به مدد می خواند؛ در واقع، اندیشه ی ایشان را در کار مورد نظر، شریک می سازد و با تدابیر جمعی، رأی گیرنده به وادی صحیح رهنمون می گردد؛ زیرا «هر که با صاحبان فکر و عقل مشورت کند، به سوی راه درست راهنمایی شود».(14)
هرچند مشاوره با دیگران امری ستوده و در بسیاری از موارد اجتناب ناپذیر است، مدیران باید توجه کنند که در برنامه ریزی های سازمانی خصوصاً امور حساس، هر کسی شایسته ی مشورت کردن نبوده و هر فکری قابل پذیرش نیست.
هیئت اندیشه ورز
امروزه مقوله مشاوره به مبحثی راه بردی تبدیل شده و شکل های جدیدی به خود گرفته و تشکل های پیشرفته بهره های بسیاری از آن می گیرند تا با هم اندیشی به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خویش برسند؛ برای این منظور بهتر است افرادی اندیشمند و تحت عنوان «هیئت اندیشه ورز» به ارائه نظر به کارفرمایان بپردازد.
هیئت اندیشه ورز در دنیای امروز به منظور تفکر و پژوهش در حوزه های برنامه ریزی، سیاست پردازی، تصمیم گیری و تولید ایده و مطالعات پایه گذاری می شود و بر اصول اندیشه ی جمعی و ایده پردازی گروهی استوار است.
در هنگام برنامه ریزی درازمدت، تأثیر هیئت اندیشه ورز بسیار کارسازند و مدیران دستگاه ها و اداراتِ کشور می توانند از این پایگاه های عقلانی و نشست با نخبگان و فرهیختگان جهت بارور شدن خِرد و اندیشه ی همکاران و کارکنان، نهایت استفاده را ببرند؛ امام علی علیه السلام به مالک اشتر چنین می فرمایند: «در استوار ساختن آن چه صلاح کار شهرهایت بر آن است و برپا داشتن آن چه مردم پیش از این به آن مستقیم شده اند با دانشمندان و اندیشمندان زیاد گفتگو کن».(15)
شایسته ی توجه است که تفکر و اندیشه ی فردی یا گروهی قبل از انجام هر عمل، از خطاهای احتمالی جلوگیری نموده و مانع هدر رفتن سرمایه های مادی و معنوی و اتلاف وقت نیروی انسانی می شود، پس «اندیشیدن در کار، پیش از اقدام کردن به آن، سبب ایمنی از لغزش هاست».(16)
1) ر.ک: مبحث «مشارکت کارکنان در تصمیم گیری» ص 123.
2) امام علی علیه السلام: «خَیرُ مَنْ شَاوَرْتَ ذَوُو النُّهَی وَ الْعِلْمِ وَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَزْمِ» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 442، ح 10076).
3) امام علی علیه السلام: «الْمُسْتَشِیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَطِ» (همان: ح 10068).
4) امام علی علیه السلام: «شَاوِرْ قَبْلَ أَنْ تُقْدِمَ وَ تَدَبَّرْ قَبْلَ أَنْ تَهْجُمَ» (همان: ص 56، ح 546).
5) امام علی علیه السلام: «لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنْ مُشَاوَرَةٍ» (نهج البلاغه: حکمت 113).
6) تفسیر نمونه: ج 3، ص 14.
7) «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ یسْتَشِیرُ أَصْحَابَهُ ثُمَّ یعْزِمُ عَلَی مَا یرِیدُ اللَّه» (وسائل الشیعه: ج 12، ص 44).
8) «إذَا کانَ أُمَرَاؤُکمْ خِیارَکمْ وَ أَغْنِیاؤُکمْ سُمَحَاءَکمْ وَ أَمْرُکمْ شُورَی بَینَکمْ فَظَهْرُ الْأَرْضِ خَیرٌ لَکمْ مِنْ بَطْنِهَا» (بحار الانوار: ج 74، ص 139).
9) سوره آل عمران، آیه 159.
10) امام علی علیه السلام: «اسْتَشِرْ أَعْدَاءَک تَعْرِفْ مِنْ رَأْیهِمْ مِقْدَارَ عَدَاوَتِهِمْ وَ مَوَاضِعَ مَقَاصِدِهِم» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 442، ح 10071).
11) «خَوَافِی الارَاءِ تَکشفُهَا المُشاوَرَة» (همان، ح 10072).
12) مثنوی معنوی: ص 391.
13) امام علی علیه السلام: «فَلَا تَکفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ» (نهج البلاغه: خطبه 207).
14) امام علی علیه السلام: «مَن شَاوَرَ ذَوِی الاَلبابِ دُلَّ عَلی الصَّوَابِ» (بحارالانوار: ج 74، ص 420).
15) «أَکثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَةَ الْحُکمَاءِ فِی تَثْبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیهِ أَمْرُ بِلَادِک وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَک» (نهج البلاغه: نامه 53).
16) «الفِکرُ فِی الامرِ قَبلَ مُلابَسَتِهِ یؤْمِنُ الزَّلَلَ» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 58).