«بُحران» به آشفتگی و تغییر حالت ناگهانی اطلاق می گردد و «سیاست گذاری بحران» (که به مدیریت بحران تعبیر می شود) عبارت است از اقدام برای سامان دادن و پاسخ دهی مناسب و قاطع به تشنج های بوجود آمده (که سازمان، مدیر و نیروهای آن، انتظار روی دادن آن را نداشته)، به وسیله ی اموری که موجب بُرون رفت سالم از ناآرامی ها و تلاطمات شود.
نحوه ی مواجه شدن با چنین اوضاعی به شکلی که در فرآیندهای جاری و حرکت رو به جلوی سازمان یا مجموعه اخلال ایجاد نکند، نشان دهنده ی آستانه ی تحمل تشکیلات بوده؛ استقامت، ثبات قدم و شکیبایی کارمندانِ سازمانی نیز نشان گر قابلیت های یک مدیر در کنترل اوضاع است.
اوضاع پیش بینی نشده گاهی زاییده ی حوادث طبیعی همچون سیل، زلزله و آتش سوزی است و گاه نیز رخدادهای غیرطبیعی عامل ایجاد آن هستند: مانند سوء مدیریت یا خطاهای انسانی در بین کارکنان؛ علاوه بر این، رویدادهای اجتماعی، فرهنگی یا سیاسیِ برون سازمانی نیز بحران هایی را بر سازمان ها تحمیل می کند.
عامل دگرگون کننده ی اوضاع هرچه باشد، هماهنگی افراد در انجام دادن فعالیت های خاص و مبارزه با بحران جز در سایه ی هنر سیاست گذاری و سازمان دهی امکان پذیر نیست و خارج شدن از توازن و تعادل می تواند سبب به وجود آمدن خطر، تهدید، آسیب های روانی، اقتصادی و امثالِ آن در سازمان شود.
مدیرِ ایرانیِ دوراندیش، در سیاست گذاری طولانی مدت سازمان خویش احتمال وقوع شرایط نامطلوب را لحاظ می کند تا در روزی که با آن مواجه می شود توانایی حل آن را داشته باشد یا دچار سردرگمی نشود و برای یافتن راه حل تازه تصمیمات سریع اتخاذ کند؛ او در عین حالی که جهت تمام حوادث آینده و بحران های پیش رو سیاست گذاری خاصی می نماید، از هیچ بحرانی نمی هراسد و با شجاعت در پی انجام وظیفه بوده و در این راه با مشکل و مخاطراتِ پیش روی نجوا دارد: «از خطرات ترسی نداریم تا بر سرمان فرود آید»(1) و به مبارزه با آن پردازیم.
یکی از راه های پیشگیری از بحران، استفاده ی بهینه از فرصت ها و سیاست گذاری لازم در راستای مقابله با آن هاست؛ در آیات 47 و 48 سوره ی یوسف آمده است که آن حضرت جهت مواجهه با تنشِ قحط سالی، پیش بینی های بایسته را به عمل آورد و از هفت سال قبل، ابزار مبارزه با هفت سال بحرانی را تدارک دید؛ زیرا «چیزی که نمی دانی چه زمان به طور ناگهانی گرفتار آن خواهی شد، باید از پیش، خود را برای روبرو شدن با آن آماده کنی».(2)
در بعضی از موارد، بحران ها پیش درآمد نزاع اند؛ تنازع هایی آرام تا شدید؛ از اختلاف های سیاسی که در گفتارهای دیپلماسی رخ می نماید تا جَنگ ها و خون ریزی ها؛ بحران ها در سطوح خُرد و کلان برخاسته از رفتار افراد بشر هستند؛ بحران ها در سطح کلان، شامل جدال بین احزابِ فعال یک کشور و یا دولت ها می شود؛ کشمکش در سطح خُرد، میان گروه های کوچک بر سر مسائل عادی و یا مابین نمایندگان دو گروه صورت می گیرد؛ ویژگی آشکار هر بحران، ترکیبی از سه عامل «تهدید یا فرصت»، «کوتاهی زمان موجود» و «میزان فشار روحی وارده» است.
بحران، زمانی درک می شود که هنجارهایی در نیل به هدف های سازمانی مشاهده گردد؛ از سوی دیگر، مشخص شدن تهدید و خطر، تنها روش شناخت بحران نیست، بلکه عامل مهم در این زمینه، موقعیتی است که در زمانِ کوتاهی طی شرایطی پیش بینی نشده و به صورت حاد به دست می آید؛ این عامل می تواند منجر به فشار روحی (استرس) در سیاست گذاران و برنامه ریزان شود که نیاز به مدیریت کردن دارد.
اصول سیاست گذاری بحران
برای پاسخ گویی به بحران و کنترل موقعیت های اضطراری یا تهدیدکننده باید استراتژی و اصول سیاست گذاری بحران را شناخت تا با عمل به این اصل ها بر بحران ها فائق آمد؛ در این مبحث به دوازده اصل اساسی و زیربنیانی از اصول سیاست گذاری بحران اشاره می کنیم:
1- اطاعت از رهبری
اولین پایه از اصول سیاست گذاری بحران رعایت سلسله مراتب و گوش فرادادن به فرمان رهبر بوده؛ این اصل آن قدر حیاتی و حساس می باشد که اگر مورد مسامحه و بی اعتنایی قرار گیرد، بلافاصله واکنش منفی آن رخ می نماید و به اندازه ی وسعت و اهمیت مسئولیت و مأموریت، اثر سوء بر جای می گذارد؛ چنان که شکست تلخ مسلمانان در غزوه ی احد بر اثر نادیده گرفتن دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ همان گونه که پیروزی ظاهری معاویه در جنگ صفین و در جریان حکمیت، همچنین در صلح با امام حسن علیه السلام بر اثر اطاعت پذیری نیروهای او و نافرمانی یاران حضرت علی علیه السلام و امام مجتبی علیه السلام، حاصل گردید؛ و چنان که بی وفایی مردم کوفه در تاریخ تشیع ضرب المثل شد؛ امیر مؤمنان در خطبه ی اندوهناک خویش که بعد از یورش های پی درپی نیروهای معاویه و مسامحه ی اصحاب خودی ایراد گشته است، نومیدانه لب به شِکوِه می گشایند و می فرمایند: «شنیده ام بُسر (مزدور معاویه) وارد یمن شده؛ سوگند به خدا می بینم که این قوم به زودی بر شما چیره شوند به خاطر اجتماعی که آنان بر باطلشان دارند و تفرقه ای که شما از مسیرِ صحیح دارید و محض این که شما در راه حق از فرمان پیشوای خود عاصی هستنید و آن ها در راه باطل مطیع راهبر خویشند، … الهی من از اینان ملول شده ام و آنان از من، من از اینان افسرده ام و اینها از من، پس بهتر از اینان را به من عنایت کن و به جای من فردی شرور را بر ایشان بگمار». (3)
راهبر آگاهی که جز به اجرای عدالت نیندیشد و چراغ تدبیر و تقوا را پیوسته فرا راه خویش روشن دارد، جز به سوی شرافت و سربلندی رهنمون نخواهد کرد؛ به شرط آن که همه ی مردم، خاصه کارگزاران و سیاست مداران نظام، پذیرای سخن وی شوند و با جان و دل مطیع فرمانش باشند؛ زیرا «اطاعت از راهبران، عزّت کامل است».(4)
2- محدود کردن اهداف
برای این که در سازمانی بحران شدیدتر نشود، باید هدف ها را کمتر و کوچکتر کرد.
در واقع آن چه به طور طبیعی بر این قاعده حکم فرماست، این است که هرگونه افزایش در شدت پی گیری هدف های سیاسی که به ضرر طرف مقابل باشد، بستگی به نیت قوی و عزم راسخ حریف برای مقاومت دارد.
برای رسیدن به راه حلی واقع گرایانه در برابر بحران، اتخاذ این نگرش الزامی است؛ البته جهت وصول به این هدف، آگاهی از میزان قاطعیت حریف ضروری می نماید تا بتوان مقاومت او را سنجید؛ بنابراین داشتن اطلاعات درباره ی استطاعت ها و نیات متخاصمان تأثیری حیاتی دارد؛ شناسایی قابلیت های دشمن غالباً ساده تر از درک نیت های اوست؛ در حالی که قابلیت ها معمولاً شامل داده هایی کمّی همچون قدرت نظامی و اقتصادی بوده که با رهگیری شناخته می شوند؛ سنجش نیت ها دشوار است و اغلب کاری فکری بوده و با محاسبه پدیده های ناملموس توأم می باشد؛ از همین جاست که نیاز به اطلاعات، خود را نشان می دهد(5)
اطلاعات ابزار سنجش مقاومت یک سو در برابر نیت و اندیشه ها و اقدامات طرف مقابل بوده و نمایان گر این هنجار می باشد که تصمیم گیری و برنامه ریزی باید مبتنی بر درک واقعیت باشد؛ بنابراین، سیاست گذاری می بایست براساس مجموعه ای از توانمندی ها و محدودیت های فردی در مقایسه با همین شاخص های رقیب صورت گیرد؛ اطلاعات همچون محصولی است که می توان آن را در راستای پشتیبانی از مقاصد و نیات خط مشی های سیاسی به کار گرفت؛ در این جاست که یک مدیرِ ایرانی به خوبی می داند که برای محدود کردن اهداف، بایستی نسبت به نیت ها و عملکرد طرف متخاصم اطلاعات دقیق داشته باشد تا بتواند هدف خویش را بر نیت و کارکرد حریف متمرکز کند و بدین وسیله بر بحران ها فائق آید.
3- مهار ابزار زور
به منظور جلوگیری از افزایش میزان تنش حاصل از بحران، باید در مقابله با متخاصمان در بهره گیری از ابزار زور و اهرم فشار محدودیت هایی قائل شد؛ مدیر باتجربه به خوبی می داند برای این که از تبلیغات سوء طرف مقابل پیش گیری کند و مانع از بهره برداری سیاسی او از بحران ها گردد، نباید ابزارهایی را که در راستای مواجهه و دفع شرارت های او به کار می برد، افزون تر از حدی مورد نیاز باشد؛ به عبارت دیگر، در شرایطی که جهت دستیابی به هدف ضروری است از برخورد و تهاجم بهره جویی گردد، لوازم مورد استفاده برای این منظور بایست حتی الامکان بسیار محدود به کار گرفته شود و فراتر از آن چه مورد نیاز است به کار نرود؛ باید توجه داشت که استفاده ی غیرضروری از نیروی انتظامی و نظامی و کاربرد ادوات خشونت آمیز و اِعمال فشار چه بسا موجب از دست رفتن مشروعیت و جایگاه اخلاقی مدیر و نیرویی هایی می شود که آن را به کار می گیرد؛ در واقع مدیران نظام اسلامی سربازان مکتب امام علی علیه السلام هستند و همچون مالک اشتر اگر نسبت به ایشان، توسط مردمانی ناآگاه جسارتی صورت گیرد، فوراً متوسل به زور نمی شوند، بلکه جهت آمرزش آن مردمانِ خطاکار از خداوند طلب عفو و گذشت می کنند.
در کشور ایران به دلیل حس نوع دوستی و دست گیری از مظللوم، زیاده روی در به کارگیری زور، مقاومت بیشتر طرف مقابل را برمی انگیزد و منجر به کاربردِ روزافزون نیروی نظامی می گردد که موجب تشویشِ افکار عمومی گشته و به یقین خطر از میان رفتن مشروعیت را به دنبال خواهد داشت.
4- حفظ وحدت
در مواقع بحران اگر بین مدیران و کارکنان سازمان اختلاف وجود داشته باشد، نه تنها نمی توانند بر بحران ها مدیریت کنند بلکه مشکلی بر مشکل های گذشته می افزایند.
یک مدیرِ ایرانیِ باتجربه به خوبی می داند اتحاد و یکپارچگی تاروپود یک جامعه ی قوی و موفق را تشکیل می دهد و پیروزی های شگفت انگیز در صحنه های مختلف مرهون همبستگی و همدلی کارکنان و مدیران است.
از سوی دیگر، نقطه ی آغازین نابودی تمدّن ها، فروپاشی قدرت ها، شکست ها و عقب ماندگی ها و… تفرقه و اختلاف بوده است؛ امام علی علیه السلام در خطبه ی قاصعه،(6) ضمن تحلیل حیات و مرگ قدرت های پیشین، دو نکته ی اساسی را به عنوان نتیجه ی بحث مطرح می کنند:
1ـ برخی از گذشتگان به سبب وحدت و یکدلی به عزّت، شوکت، عافیت، آسایش، فراوانی نعمت، کرامت و شرافت دست یافتند و توانستند چشم طمع دشمن را کور کنند و سلطه ی تجاوز وی را از مملکت خود کوتاه سازند.
2ـ برخی نیز بر اثر کینه توزی، تشتّت آرا، پشت کردن به یکدیگر و یاری نرساندن به هم ستون فقرات شان شکست و از پای درآمدند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی نیز به طور مکرّر از اثرگذاری اساسی وحدت، در موفقیت و پویایی انقلاب سخن می گفتند و آن را رمز پیروزی می دانست: «این معنا را باید نصب العین خودتان قرار بدهید که ما تا با هم هستیم، مسلمین تا «ید واحده» هستند و همین مسلمین کم جمعیت و پشتوانه بزرگ الهی، اینها اگر با هم باشند، این ملت اگر با هم شد، هیچ قدرتی نمی تواند او را بشکند… اگر یک روزی خدای نخواسته این رمز پیروزی را از شما گرفتند، دیگر برای شما چیزی باقی نخواهد ماند».(7)
پس باید گفت: نه تنها «وحدت» ارزش والای اسلامی دارد، بلکه یکی از اصول مهم و استراتژیک در مواقع بحران است که بودنش تمامی آن چه را موجب سرافرازی مردمان می شود فراهم می آورد و عدمش همه ی آن ها را به نابودی می کشاند.
5- عرضه اطلاعات و اخبار
دشمن در مواقع بحران سعی می کند جهت جذب بیشتر احاد مردم دست به تبلیغات و جوسازی گسترده بزند؛ برای مقابله با چنین تهدیداتی باید اطلاعات و خبرهای صحیح و تحلیلی دقیق از رویدادها در اختیار نیروهای خودی قرار گیرد.
اخبار مفید و اطلاعات دقیق، روحیات و توانمندی های نیروهای خودی را افزایش داده به آنان امکان می دهد تا حساسیت و پیچیدگی های موقعیت موجود را بهتر درک کنند و تصمیم گیری های لازم را برای مقابله با مخالفان اتخاذ نمایند؛ باید توجه داشت که هدف اصلی در سیاست گذاری بحران مهار خسارت ها می باشد که به نگاه داری از منابع خودی می انجامد؛ پس اگر آحاد مردم جذب تبلیغات دشمن شوند، در واقع سرمایه و منابع از دست رفته است.
هدف دیگرِ عرضه اطلاعات و اخبار به مردم، تبدیلِ موقعیت های بالقوه ی خطرناک و حادثه آفرین به وضعیتی سودمند و پرحاصل است؛ بر اساس همین رهیافت بایستی خبرها و تحلیل های واقعی را به گونه ای برای مخاطبین بازگو کرد تا دلگرمیشان به حفظ ارزش ها بالا رفته بدون هیچ دغدغه ی خاطر خط مشی آنان به سوی اهداف مورد نظر تثبیت گشته و اعتقاد آن ها به آرمان های عالیه نظام دوچندان شده و بغض و نفرتشان را نسبت به عملکرد دشمنان برانگیزد.
دست یابی به چنین اهدافی تا حد زیادی به رابطه ی میان تولیدکننده و مصرف کننده بستگی دارد؛ ارائه ی اطلاعات صحیح به همراه ارزیابی واقع گرایانه به مردم و مسئولان می تواند آن ها را از انحراف و تصمیم گیری نابخردانه دور سازد؛ بنابر آن چه از کتاب شریف نهج البلاغه برمی آید امام علی علیه السلام بهترین منبع برای ارائه اطلاع رسانی و تحلیلِ اخبار به یاران بودند؛ چنان که در خطبه های متعددی اصحاب را از شیوه های معاویه و نقشه های طلحه و زبیر آگاه نموده، خطرات خوارج را گوشزد کرده و آفات مذاکره با شامیان و تن دادن به حکمیت را برمی شمردند.
6- صبر
«صبر» در فارسی، به معنای «شکیبایی» و «خویشتن داری» (8) و صفات اخلاقی ارزشمندی می باشد که در تمامی شئونات زندگی انسان کاربرد و اهمیت داشته و از پایه های اصلی ایمان(9) و حتی «شکیبایى نسبت به ایمان به منزله سر نسبت به بدن است و در بدنى که سر نباشد، و ایمانى که شکیبایى ندارد خیرى نیست»(10) ؛ در حیطه سازمانی و جایگاه مدیریت نیز پایداری، خویشتن داری، تحمل و اقدام صبورانه یک اصل ضروری شجاعانه(11) و «ردکننده سختى هاست».(12)
مدیری که در مواقع بحران رتق و فتق امور را در دست می گیرد، به خوبی یاد گرفته که «شکیبایی را مرکب نجات قرار دهد»،(13) و مانند اهرمی پرقدرت توانایی های خود را بوسیله آن می افزاید، لذا «صبر را شعار خویش کنید، که بهترین وسیله پیروزى است»؛(14) از این روی قرآن کریم، آن را شرط واجب رهبری الهی می داند و به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «بردباری پیشه کن، چنان که پیامبران صاحب عزم بودند».(15)
آن پیامبر رحمت نیز در همه ی فراز و نشیب های دوران رسالت خویش که بحران های بسیاری رخ داد، همانند کوهی استوار، در برابر تنگناها مقاومت کردند؛ فشارهایی که از یک سو تکذیب دشمنان دین و توطئه های کمرشکن آنان بود، و از سوی دیگر بداندیشی و دسیسه های منافقان و آزار روحی و جهل و نادانی برخی از مسلمانان؛ تا در میان این همه بحران آفرینی های معاندان، نهال نوپای اسلام را به مدد ایمان نشاندند و به یاری صبر حفاظت نمودند، تا به بار نشست.
تاریخ گواهی می دهد که امامان معصوم علیهم السلامدر بحرانی ترین رویدادها و دوران، کوه مشکلات و نابسامانی ها را به وسیله ی بردباری و استقامت خویش، پشت سر نهادند؛ وگرنه بعید به نظر می رسید که کشتی توفان زده ی اسلام بتواند به ساحل نجات رسد، امیر مؤمنان علی علیه السلام درباره ی اوضاع بعد از رحلت پیامبر اکرم و تحمل آن می فرمایند: «صبر را خردمندانه تر دیدم؛ پس شکیبایی کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلویم بود».(16)
اگر مبارزه با بحران های پیش رو عجولانه باشد، هیچ ثمری از آن به بار تخواهد نشست؛ ولی چنان که سیاست گذاری بحران بر اساس صبر پایه گذاری گشته و از شتاب زدگی پرهیز شود، بهروزی را نسیب مدیر می نماید، زیرا «شکیبا پیروزی را از دست نمی دهد گرچه روزگارِ شکیبایی طولانی گردد».(17)
داشتن صبر، شرح صَدر و حفظ روحیه برای مدیر در شرایط خاص مهم است؛ همه مدیرانِ مقاوم دوران های سخت را، میدانی جهت قوی تر کردن خود می دانند و با اعتماد به نفس به دیگران نیز آرامش می بخشند.
7- استقامت
یکی از نکات مهم در هنگام سیاست گذاری بحران، استقامت و ثبات قدم در برابر ناملایمات می باشد، مدیرانی که در مواقع آشفتگی در پی کسب آسایش و رفاه زودرس هستند، نمی توانند بر بحران ها غلبه کنند؛ یک مدیرِ ایرانیِ متدین به خوبی می داند که برای دست یابی ملت و سازمان به پایداری سیاسی و اجتماعی، لازم است که مردانی به پایمردی در راه آرمان ها ایستادگی نمایند؛ از این روست که خداوند متعال خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «همان گونه که فرمان یافته ای، خود و کسانی که با تو به سوی خدا آمده اند، استقامت ورزید».(18)
8- برنامه ریزی اضطراری
برنامه ریزی اضطراری بایست قبل از هر ناآرامی انجام گیرد ولی اجرای آن در زمان بحران صورت می گیرد، و بخشی جدانشدنی از تدابیری می باشد که به وسیله ی آن می توان با موقعیت های پیش آمده، مقابله کرد و بر آن فائق آمد؛ با چنین طرح ریزی ها، رویدادهای بحران زا را پیش بینی و برنامه ریزی های لازم را برای مواجهه با آن ها انجام داد.
ایجاد توانمندی مناسب در راستای سیاست گذاری بحران، برنامه ریزی برای شرایط اضطراری و آموزش بایسته مدیران جهت رویارویی با زمان های ناآرامی از امور لازمِ هر مدیر بوده؛ این اصل، رؤسا را بر آن می دارد تا ظرفیت های مواقع بحرانی را ارزیابی کرده؛ مشکلات آن را در نظر گیرند و از این رهگذر، زمان کافی برای انتقال از حالت آشفتگی به عادی را به حداقل برسانند و بدین وسیله در پیش بینی وقایع و شناخت موقعیت های تشنج و تلاطم گامی اساسی بردارند؛ به عنوان مثال قبل از وقوع زلزله، لازم است که نکات ضروری شناسایی و مردم و مسئولان برای مقابله با این آسیبِ طبیعی آماده شوند؛ حرکت های سیاسی نیز به مثابه ی زلزله ها هستند.
برنامه ریزی اضطراری موقعیت های لازم را برای شناسایی مشکلات بالقوه ای فراهم می آورد و اجازه می دهد تفکر و تمهیدات ضروری درباره ی ابعادِ هر بحران صورت گیرد، راه ها و مسیرهای برون رفتِ از تنگناها در فضای آرامِ قبل از تنش ها بررسی گردد و افراد حقیقی و حقوقی که معین و یاورانِ ریاست در مواقع بحرانی می باشند شناخته و مورد مشاوره قرار گرفته و دستورالعمل ها آماده باش های لازم به آنان اعلام می گردد.
9- ارتباط
اصل نهم بر اهمیت ارتباط در میان سیاست گذارانِ بحران تأکید می کند؛ شیوه ی سیاست گذاری بحران و ماهیت رابطه ی دستور دهندگان و فرمان گیرندگان در تعیین روش های دستیابی به موفقیت و پیروزی بر بحران ها بسیار مؤثر است.
در مواقع بحران، ضروری است که تمام اجزای سازمان مانند یک پیکر و تحت مدیریت واحد عمل کنند و هریک مکمل دیگری باشند؛ در این حالت رئیس و کادر اجرایی در دست قدرتی مرکزی متمرکز خواهند شد.
مدیر سازمان، در هنگام بحران تحت تأثیر افکار کوته نظرانه واقع نمی شود، بلکه می داند که تهدیدی مشترک برای همه ی نظام به وجود آمده است؛ بنابراین با کمک مدیران، اشخاص دلسوز و سازمان های درگیرِ ماجرا، چاره ای واحد اتخاذ می کند؛ در این حال رئیس مجموعه با استعانت از گروه ها (با انواع و اقسام تجربه های خود) به مَهار تنش پرداخته و گرفتار تعصبات و واکنش های نفسانیِ خود نمی گردد.
10- هم فکری
هرچند در بحران های شدید، مدیران فرصتی برای مشاوره ندارند و بایست از تجارب گذشته و اندوخته های فکری قبلی استفاده کنند، ولی تأثیر مشورت و تشکیل هیئتی اندیشه ورز با حضور افراد کارآزموده بسیار حیاتی بوده؛ چرا که در این رخدادها، ذهن مدیر بیش از سایرین درگیر می باشد و تصمیم گیری سریع ممکن است ناکارآمد باشد؛ در این هنگام کسانی که کمی دورتر از ماجرا هستند چشم انداز بهتری نسبت به اوضاع دارند؛ این تصمیمات باید پس از بررسی تمام ابعاد شرایط جدید و در راستای کاهش خسارت و کنترل هرچه سریع ترِ بحران صورت پذیرد(19)
جابر بن عبدالله می گوید: وقتی که احزاب عرب در غزوه خندق جمع شدند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن وضعیت بحرانی با مهاجرین و انصار به مشورت پرداختند؛ سلمان گفت: در میان عجم این گونه رسم بود که اگر سپاهی به شهری حمله می کرد و مردم، یارای مقاومت نداشتند، اطراف شهر را حفره ای عمیق می کندند و از یک طرف آن به جنگ می پرداختند؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این پیشنهاد استقبال کردند و به سرعت جای گودال برداری را تعیین کرده؛ و به هر کس ده ذراع واگذار نموده تا حفر کند. (20)
نکته ای که رعایت آن در هنگام نظرخواهی ضروری می باشد، داشتن همبستگی فکری است؛ گاهی ناهماهنگی آرا و تداخل مدیریتی نه تنها کمکی به بهبود اوضاع نمی کند، بلکه باعث وخیم تر شدن آن می شود؛ البته مدیرانی که قدرت تجزیه و تحلیل موقعیت ها را دارند از روحیه ی مشارکتی برخوردارند و در وضعیت بحرانی موفق تر عمل می کنند؛ چون آن ها در حقیقت تعیین کننده ی خط مشی فعالیت ها و هماهنگ کنندی امور هستند؛ بنابراین تبیین ارتباطات ویژه در شرایط خاص، یکی دیگر از وظایف مدیران است؛ آنان می توانند با تشکیل گروهی صاحب اندیشه و آموزش دیده از پراکندگی نظرات و مداخله گری های فردی جلوگیری کنند.
11- دعا و مناجات
دعا و نیایش علاوه بر آن که روح آدمی را به سوی آرامش می کشاند، روحیه ی رشادت و دلاوری را تحریک کرده و موجب نوعی اطمینان خاطر می گردد؛ چرا که سبب کسب شایستگی برای تحصیل سهم زیادتر از فیض بی پایان پروردگار می شود و انسان به وسیله ی آن می تواند چشم امید بر خلق فرو بندد و از قدرت بی همتای الهی تمسّک جوید، و از این روی حس قهرمانی و شهامت می یابد و این احساس همان چیزی است که مدیرِ ایرانی در وقت بحران نیازمند آن بوده؛ او می داند که در بحران ها می باید از خداوند بخواهد تا او را بر مشکلات موفق گرداند و بر اوضاع مسلّط سازد.
در سنّت نبی اعظمصلی الله علیه و آله و سلم علاوه بر آن که ایشان دیگران را به دعا در مواقع بحرانی ترغیب نموده، خود نیز در هنگام بحران، به درگاه خالق بی همتا راز و نیاز می فرمودند؛ در تاریخ آمده که هرگاه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم سپاهی را در راستای جنگ و یا مأموریتی اعزام می نمودند، برای آنان دعا می کردند؛(21) حارثه بن مضرب می گوید: امام علی علیه السلام به من فرمود: که در غزوه بَدر تنها سواره نظام ما مقداد بن اسود بود و در شب نبرد بَدر، همه ی ما خوابیدیم، جز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که در آن بحران تا صبح زیر درختی به نماز و نیایش ایستاده بودند؛(22) آنگاه که رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم در مبارزه ی بَدر سپاهیان را آماده ی کارزار نمودند و سپاهِ تا دندانْ مسلّحِ مشرکان را با آن همه ادوات و سواره نظام و پیاده نظام ملاحظه کردند، با خشوعی خاص دستان مبارک را بالا برده و فرمود: «خدایا این قریش است که با همه ی تجهیزات در مقابل ما صف آرایی کرده و شعار اینان تکذیب فرستاده ی توست؛ پس خداوندا، یاریت را که وعده داده ای به ما برسان»،(23) در غزوه احد نیز وقتی لشگر انبوه دشمن را مشاهده کردند، دست های خویش را به سوی آسمان بلند نموده و فرمود: «بارالها، تمامی سپاس ها و ستایش ها از آن توست؛ اگر تو کاری را ببندی، بازکننده ای برای آن نخواهد بود؛ و چنانچه عطا کنی، مانعی نتواند آن را پس گیرد».(24) و آن چنان به پیش گاه الهی عجز و ناله می کند که گویی عاجزترین فردی است که هیچ یک از شیوه های مبارزه را نمی داند.
روش هر یک از امامان معصوم علیهم السلام نیز بر آن بود که در سخت ترین لحظات و در مواقع بحران از درگاه الهی طلب پیروزی می نمودند؛ و دیگران را ترغیب به نیایش با خداوند می کردند؛ امام علی علیه السلام وقتی در یکی از کارزارها سوار بر اسب شدند تا به ناحیه میدان حرکت کنند، مَرکب خویش را به سمت به قبله برگرداندند، سپس دست هایشان را به سوی آسمان بالا برده و فرمودند: «خداوندا، گام هایمان به جانب تو و قلب هایمان روی بر تو دارند؛ دست هایمان به طرف تو بلند گشته و دیدگانمان به کرانه تو دوخته شده؛ به تو شکایت می بریم از غیبت پیامبرمان و بسیاری دشمنانمان و اختلاف عقایدمان؛ خدایا بین ما و گروه مقابل مان گشایشی به حق پدیدآور که تو بهترین گشایندگانی».(25)
آن حضرت وقتی با دشمن خویش برخورد می کردند، می فرمودند: «خدایا تو حافظ و یاور و کمک کار من هستی؛ خداوندا با نیروی تو حمله می کنم و با توانایی و قدرت تو می جنگم».(26)
از ایشان، دعاهای دیگری نیز به ما رسیده است، که در خلال جنگ های جمل،(27) صفین(28) و نهروان(29) به وسیله ی آن دعاها با خداوند راز و نیاز می کردند.
امام حسین علیه السلام قبل از حرکت به سمت شهر مکه مکرمه در کنار قبر جدّ بزرگوارشان رفتند؛ چند رکعت نماز خواندند و به مناجات با خداوند پرداختند؛(30) پس آن گاه که به مکه رسیدند، دستان خویش را به سوی آسمان بلند کرده و فرمودند: «خداوندا، خیر را برایم مقدر نما؛ چشمانم را روشن گردان و مرا به راه راست هدایت کن».(31) در مسیر کربلا نیز در مقاطع مختلف به راز و نیاز می پرداختند و به درگاه الهی مناجات می کردند؛(32) آن زمان که به سرزمین نینوا وارد شدند،(33) آن هنگام که دانستند هر روز بر لشکریان دشمن افزوده می شود و در شب عاشورا تا هنگام صبح و در روز عاشورا و آن گاه که یاران یکی پس از دیگری به شهادت می رسیدند… (34) و زمانی که جوانِ خویش را راهی میدان جنگ نمودند،(35) و هنگامی که او را در خون تپیده یافتند… (36) و بعد از شهادت فرزند کوچک شان(37) و آن هنگام که قاسم را مشاهده کردند، که جان می دهد… و ایشان یارای کمک به او را نداردند… (38) و زمانی که تیر بر پیشانی مبارکشان نشست و خون بر چهره و محاسن شان جاری شد،(39) و آن هنگام که از بالای اسب به زیر افتادند و در میان قتل گاه قرار گرفتند،(40) و آن گاه که آخرین نفس ها از جان پاک شان برون می رفت که در همه حال نوای مقدسشان از نای نکویشان بلند بود که: «بارالهی، بر قضای تو صبر می کنم، معبودی جز تو نیست، ای فریادرس فریادرس خواهان».(41)
از دیگر مواردی که ائمه اطهار علیهم السلام، به مناجات با خداوند می پرداختند، لحظاتی است که از سوی دشمنان تهدید به مرگ شده و جان گرامیشان در معرض خطر قرار می گرفت، از جمله ی این دعاها، دعای امام صادق علیه السلام در آن هنگام که منصور (خلیفه عباسی) ایشان را فرا خوانده و قصد کُشتنشان را داشت، راوی می گوید: زمانی که حضرت را نزد منصور بردم، خلیفه را دیدم که بر روی تخت خویش نشسته و عمود آهنینی در دست داشت که می خواست با آن امام را به قتل برساند؛ در این بین، به جعفر بن محمد علیه السلام نگاه کردم و دیدم که با سکینه و طمأنینه ی وصف ناشدنی دو لبانش در حال حرکت و با خداوند راز و نیاز می کند؛ پس شک نکردم که منصور او را می کشد، اما کلام امام صادق علیه السلام را نفهمیدم. (42)
همچنین در مرتبه دیگری که امام صادق علیه السلام به دربار منصور احضار شده بودند و با سلامت از نزد او بیرون آمدند، در پاسخ ربیع که از علت این امر شگفت سؤال کرده بود، فرمودند: دعای جدم امام حسین علیه السلام را خواندم؛ ربیع می گوید: به خدا سوگند! هیچ گاه در گرفتاری ها این دعا را نخواندم، مگر آن که مشکلم برطرف شد. (43)
12- ذکر خدا
«ذکر» به معنای یاد کردن با قلب یا زبان بوده،(44) این کلمه در آموزه های اسلامی کنایه از یادآوری حق تعالی، نام های نیکوی او و نعمت های الهی اوست؛ در مکتب اسلام، همه ذکرهای پاک و مقدس مقدمه ذکرالله هستند و به این خاطر است که در قرآن کریم همواره سفارش شده در تمامی شئونات زندگی به یاد خدا باشید(45) و او را در تمام احوال نزدیک(46) و ناظر ببینید. (47)
ذکر و یادِ مستمرِ خداوند موجبات آرامش روان و روح(48) و بصیرت و بینشِ ذاکر(49) و جلب رحمت الهى(50) و خوف از خدا(51) و عنایت و توجّه خاص خدای متعال،(52) به مدیر و ذاکرِ الهی را فراهم آورده زمینه های لازم را برای پیروزى مؤمنان(53) و قُرب و همنشنی با خالق(54) را مهیا می سازد، رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «بدانید که بهترین اَعمالِ شما نزد خداوند و پاکیزه ترین اَعمالتان و افضل چیزی که آفتاب بر آن تابیده، ذکر خدای سبحان است؛ زیرا خداوند تعالی از خودش خبر داده و فرموده: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند».(55)
بر این اساس یکی از بهترین زمان ها برای یادِ خداوند، مواقع بحران و فتنه و جنگ است لذا هنگامی که حضرت علی علیه السلام راهی جنگ صفین شد و در طول مسیر و در حین کارزار با صدای بلند ذکر خدا می گفت و لشکریان همراهی می کردند؛ حضرت بانگ برمی آورد: «اللّه اَکبر، اللّه اَکبر، لا اِله اِلاّ اللّه و اللّه اَکبر، یا الله یا اَحَد یا صَمَد، یا رَبّ مُحمَّد، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لا حولَ وَ لا قوّة الاَّ بِالله العَلی العَظِیم، الحَمْدُ لِلَّه ربّ العالَمِین الرَّحمن الرَّحِیم مالِک یوم الدِّین إِیاک نَعْبُدُ و ایاک نَسْتعین اللهمَّ کف عنّا بَاس الظالِمِین»(56) همچنین امام علی علیه السلام در تمامی کارزارها فریاد می کشیدند: «یا کهیعص»(57)
ذکر دارای سه مرتبه است:
الف) ذکر زبانی
ذکر زبانی، یادآوری نام ها و صفات مقدس خداوند و یا نعمت های او و تسبیح و تمجید او با الفاظ است؛ ذکری که فقط لقلقه زبان بدون توجه قلبی (هرچند کم) باشد، منشأ اثر و مفید واقع نمی گردد. (58)
ب) ذکر قلبی
ذکر قلبی یاد کردن خداوند در دل بوده که یک مرحله عمیق تر از ذکر لفظی (زبانی) است.
ج) ذکر عملی
در ذکر عملی، تمامی رفتار و اَعمال انسان مؤمن، رنگ الهی به خود گرفته و این نشانگر حاضر دانستن خدای تعالی در همه ی امور است؛ انسانی که عملاً به یاد خداست، دست و پا و سایر جوارحش را در جهت رضای خداوند به کار می گیرد و تجسم عملی یاد خدا می شود.
1) امام علی علیه السلام: «وَ لَانَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّی تَحُلَّ بِنَا» (نهج البلاغه: خطبه 32).
2) امام علی علیه السلام: «إِنَّ أَمْراً لَاتَعْلَمُ مَتَی یفْجَؤُک ینْبَغِی أَنْ تَسْتَعِدَّ لَهُ قَبْلَ أَنْ یغْشَاک» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 163، ح 3149).
3) «أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْیمَنَ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیدَالُونَ مِنْکمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَی بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکمْ عَنْ حَقِّکمْ وَ بِمَعْصِیتِکمْ إِمَامَکمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ… اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی…» (نهج البلاغه: خطبه 25).
4) امام سجاد علیه السلام: «طاعَةُ وُلاةِ الْامْرِ تَمامُ الْعِزِّ» (بحارالانوار: ج 75، ص 141).
5) ر.ک: مبحث «جمع آوری اطلاعات مرتبط» ص 109.
6) نهج البلاغه: خطبه 234.
7) صحیفه امام: ج 19، ص 238.
8) مفردات ألفاظ القرآن: واژه صبر.
9) امام علی علیه السلام:«الاْیمانُ عَلى اَرْبَع دَعائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَالْیقینِ وَ الْعَدْلِ وَالْجِهادِ» (نهج البلاغه:حکمت31).
10) امام علی علیه السلام: «فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاْیمانِ کالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لاخَیرَ فى جَسَد لارَأْسَ مَعَهُ، وَ لا فى ایمان لاصَبْرَ مَعَهُ» (همان: حکمت 82).
11) امام علی علیه السلام: «الصَّبْرُ شَجاعَةٌ» (همان: حکمت 4).
12) امام علی علیه السلام: «الصَّبْرُ یناضِلُ الْحِدْثانَ» (همان: حکمت 211).
13) امام علی علیه السلام: «جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیةَ نَجاتِهِ» (همان: خطبه 75).
14) امام علی علیه السلام: «اسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ، فَاِنَّهُ اَدْعى اِلَى النَّصْرِ» (همان: خطبه 26).
15) سوره احقاف، آیه 35.
16) «أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی» (نهج البلاغه:خطبه 3).
17) امام علی علیه السلام: «لا یعْدِمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ انْ طالَ بِهِ الزَّمانُ» (همان: حکمت 153).
18) سوره هود، آیه 112.
19) ر.ک: مبحث «مشورت» ص 164.
20) بحارالانوار: ج 18، ص 32.
21) همان: ج ۱۹، ص ۱۷۸.
22) همان: ص ۲۷۹.
23) «…اللَّهُمَّ هَذِهِ قُرَیشٌ قَدْ أَقْبَلَتْ بِخُیلَائِهَا وَ فَخْرِهَا تُحَادُّکَ وَ تُکَذِّبُ رَسُولَکَ اللَّهُمَّ نَصَرَکَ الَّذِی وَعَدْتَنِی» (همان: ص 334).
24) «اللهمَّ لَکَ الحَمْد کلّه،اللّهُمَّ لا قابِضُ لما بَسَطْتَ و لامانع لما أعطیت..»(شرح نهج البلاغة: ج15،ص41).
25) «اللَّهُمَّ إِلَیک نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَ رُفِعَتِ الْأَیدِی وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ طُلِبَتِ الْحَوَائِجُ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیک غَیبَةَ نَبِینَا ص وَ کثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَینَنا وَ بَینَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیرُ الْفاتِحِین» (بحار الأنوار: ج 97، ص 38).
26) «اللهمَّ اِنَّک انتَ عِصْمتی و ناصرِی و مُعینِی، اللهمَّ بِک اصول و بِک اقاتِل» (منهاج البراعة: ج 18، ص180).
27) بحارالانوار: ج ۹۴، ص ۲۳۴.
28) همان: ص ۲۴۱.
29) همان: ج ۳۳، ص ۴۶۸.
30) همان: ج ۴۴، ص ۳۲۸.
31) «اللهمَّ خِرْ لی و قُرَّ عینی و اهدنی سواء السَبِیل» (المنتخب: ص ۴۳۷.
32) بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۳۸۲.
33) همان: ج ۴۴، ص ۳۸۱.
34) مستدرک الوسائل: ج ۴، ص ۳۹۲.
35) مقاتل الطالبین: ص ۸۵.
36) ینابیع المودة: ج 3، ص 78.
37) بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۴۲.
38) همان: ص ۴۷.
39) همان: ص ۵۲.
40) مصباح المتهجد: ص ۸۲۸.
41) «یا اِلهی صَبْراً عَلی قَضائِک لا مَعْبودَ سِواک، یا غِیاثَ المُسْتَغِیثِینَ» (ینابیع المودة: ج 3، ص 82).
42) بحار الأنوار: ج 47، ص 191.
43) دعا این است: «یا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یا غَوْثِی عِنْدَ کرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَینِک الَّتِی لَاتَنَامُ وَ اکنُفْنِی بِرُکنِک الَّذِی لَایرَام» همان: ج 92، ص 223.
44) مفردات ألفاظ القرآن: واژه ذکر.
45) سوره احزاب، آیه 41.
46) سوره ق، آیه 16.
47) سوره یونس، آیه 14.
48) سوره رعد، آیه 28.
49) سوره اعراف، آیه 201.
50) سوره احزاب، آیه 41 و 43.
51) سوره انفال، آیه 2.
52) سوره بقره، آیه 152.
53) سوره انفال، آیه 45.
54) سوره واقعه، آیه 11.
55) «اعْلَمُوا انَّ خَیرَ اعْمالِکمْ عِنْدَ مَلیککمْ وَ ازْکاها وَ خَیرَ ما طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ، ذِکرُ اللَّهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی فَانَّهُ اخْبَرَ عَنْ نَفْسِهِ فَقالَ انَا جَلیسُ مَنْ ذَکرَنی» (بحار الأنوار: ج 90، ص 163).
56) مستدرک الوسائل: ج 11، ص 105.
57) شرح نهج البلاغة: ج ۵، ص ۱۷۶.
58) تفسیر اثنی عشری: ج 1، ص 289.